loading...
همه چیز , عکس , اس ام اس , فیلم , موسیقی , دانلود , آنلاین ,
s.r.b بازدید : 82 جمعه 18 اسفند 1391 نظرات (0)

بچه ها به نظرتون چی بذارم؟

حالا چند تا اس ام س میذارم:

جیگرترین ....

. بهترین .........

. زیباترین .......

... فهمیده ترین.

.. با مرام ترین....

دوستی که داری منم خوش بحا لت!!!!

------------------------------------------------------------------------------------------------------------

- یک بوسه ز لبهای تو در خواب گرفتم / گویی که گل از چشمه مهتاب گرفتم / هرگز نتوانی که ز من دور بمانی چون در دل خود عکس تو را قاب گرفتم.

------------------------------------------------------------------------------------------------------------

عشق ميگن علاقه***نه كفگيرو ملاقه***دوستت دارم يه عالمه***اندازه يه قابلمه***من عاشق تو هستم***تو قابلمه نشستم*** يه لنگه كفش تو دستم***منتظر تو هستم

------------------------------------------------------------------------------------------------------------

تست معرفت شناسی :

 اگه دوستم داری یک جوک بفرست .

اگه عاشقمی به من زنگ بزن .

اگه برات مهمم یک زنگ بزن .

اگه دوست داری هم دیگرو ببینیم یه sms   خالی بفرست .

اگه از من خوشت نمی یاد هیچ کدوم از این کارهارو نکن.

------------------------------------------------------------------------------------------

برو به جهنم.

.

.

..

...

......

........

....

.

.چون فقط تو می تونی جهنم رو بهشت کنی.

s.r.b بازدید : 103 جمعه 18 اسفند 1391 نظرات (0)

 

داستان خنده دار, پارمیدا

 

علی:خانومت و دختر کوچولوت چطورن؟

دانیال: خوبن. اتفاقا معصومه و پارمیدا هم خیلی دوست دارن تو رو ببینن.

علی:آره منم همینطور. آخ که اگه من اون پارمیدای خوشگل و نازتو ببینم، می نشونمش توی بغلم و یه دل سیر ماچش می کنم و حسابی اون چشمای قشنگشو می بوسم.

وای که چه موهای لختی داره پارمیدا.

آدم دوست داره دستشو بکنه لای موهاش. با اینکه فقط

عکسشو دیدما، ولی عاشقش شدم. وای که این پارمیدا

چقدر ناز و خوردنیه! باور کن ببینمش اصن نمی ذارم

از توی بغلم تکون ...

دانیال: ببین ادامه نده. پارمیدا اسم زنمه! اسم دخترم معصومه ست!

s.r.b بازدید : 121 جمعه 18 اسفند 1391 نظرات (0)
20 داستان خنده دار از ملا نصرالدین
شاید بسیاری از جوانان بگویند، ملانصرالدین دیگه چیه و این قصه ها دیگه قدیمی شده. ولی باید گفت که روایت های ملانصرالدین تنها متعلق به کشور ما و یا مشرق زمین نیست. شاید شخصیت او مربوط به دوران قدیم است ولی پندهای او متعلق به تمام فرهنگ ها و دورانهاست.

ملانصرالدین شخصیتی است که داستان هایش تمامی ندارد و هنوز که هنوز است حکایات بامزه ای که اتفاق می افتد را به او نسبت می دهند و حتی او را با بسیاری از موضوعات امروزی همساز کرده اند.

در کشورهای آمریکایی و روسیه او را بیشتر با شخصیتی بذله گو و دارای مقام والای فلسفی می شناسند. به هر حال او سمبلی است از فردی که گاه ساده لوح و احمق و گاه عالم و آگاه و حاضر جواب است که با ماجراهای به ظاهر طنزآلودش پند و اندرزهایی را نیز به ما می آموزد.

داستان خویشاوند الاغ

روزی ملا الاغش را که خطایی کرده بود می زد,
شخصی که از آنجا عبور می کرد اعتراض نمود و گفت: ای مرد چرا حیوان زبان بسته را می زنی؟
ملا گفت: ببخشید نمی دانستم که از خویشاوندان شماست اگر می دانستم به او اسائه ادب نمی کردم؟!

داستان دم خروس

یک روز شخصی خروس ملا را دزدید و در کیسه اش گذاشت,
ملا که دزد را دیده بود او را تعقیب نمود و به او گفت:خروسم را بده! دزد گفت: من خروس ترا ندیده ام,
ملا دفعتا دم خروس را دید که از کیسه بیرون زده بود به همین جهت به دزد گفت درست است که تو راست می گویی ولی این دم خروس که از کیسه بیرون آمده است چیز دیگری می گوید.

داستان خروس شدن ملا

یک روز ملا به گرمابه رفته بود تعدادی جوان که در آنجا بودند تصمیم گرفتند سر بسر او بگذارند به همین جهت هر کدام تخم مرغی با اورده بودند و رو به ملا کردند و گفتند: ما هر کدام قدقد می کنیم و یک تخم می گذاریم اگر کسی نتوانست باید مخارج حمام دیگران را بپردازد!
ملا ناگهان شروع کرد به قوقولی قوقو! جوانان با تعجب از او پرسیدند ملا این چه صدایی است بنا بود مرغ شوی!
ملا گفت : این همه مرغ یک خروس هم لازم دارند!

داستان الاغ دم بریده

یک روز ملا الاغش را به بازار برد تا بفروشد, اما سر راه الاغ داخل لجن رفت و دمش کثیف شد, ملابا خودش گفت: این الاغ را با آن دم کثیف نخواهند خرید به همین جهت دم را برید.
اتفاقا در بازار برای الاغش مشتری پیدا شد اما تا دید الاغ دم ندارد از معامله پشیمان شد.
اما ملا بلافاصله گفت : ناراحت نشوید دم الاغ در خورجین است!؟

داستان مرکز زمین

یک روز شخصی که می خواست سر بسر ملا بگذارد او را مخاطب قرار داد و از او پرسید: جناب ملا مرکز زمین کجاست؟
ملا گفت : درست همین جا که ایستاده ای؟
اتفاقا از نظر علمی هم به علت اینکه زمین کروی شکل است پاسخ وی درست می باشد.

داستان پرواز در اسمانها

مردی که خیال می کرد دانشمند است و در نجوم تبحری دارد یک روز رو به ملا کرد و گفت:
خجالت نمی کشی خود را مسخره مردم نموده ای و همه تو را دست می اندازند در صورتیکه من دانشمند هستم و هر شب در آفاق و انفس سیر می کنم.
ملا گفت : ایا در این سفرها چیز نرمی به صورتت نخورده است؟
دانشمند گفت :اتقاقا چرا؟
ملا با تمسخر پاسخ داد: درست است همان چیز نرم دم الاغ من بوده است!

داستان درخت گردو

روزی ملا زیر درخت گردو خوابیده بود که ناگهان گردویی به شدت به سرش اصابت کرد و سرش باد کرد. بعد از آن شروع کرد به شکر کردن
مردی از انجا می گذشت وقتی ماجرا را شنید گفت:اینکه دیگر شکر کردن ندارد.
ملا گفت: احمق جان نمی دانی اگر به جای درخت گردو زیر درخت خربزه خوابیده بودم نمیدانم عاقبتم چه بود؟!

داستان قیمت حاکم

روزی ملا به حمام رفته بود اتفاقا حاکم شهر هم برای استحمام آمد حاکم برای اینکه با ملا شوخی کرده باشد رو به او کرد و گفت : ملا قیمت من چقدر است؟
ملا گفت : بیست تومان.
حاکم ناراحت شد و گفت : مردک نادان اینکه تنها قیمت لنگی حمام من است.
ملا هم گفت: منظورم همین بود و الا خودت ارزش نداری!

داستان قبر دراز

روزی ملا از گورستان عبور می کرد قبر درازی را دید از شخصی پرسید اینجا چه کسی دفن است!
شخص پاسخ داد : این قبر علمدار امیر لشکر است!
ملا با تعجب گفت: مگر او را با علمش دفن کرده اند؟!

داستان خانه عزاداران

روزی ملا در خانه ای رفت و از صاحبخانه قدری نان خواست دخترکی در خانه بود و گفت : نداریم!
ملا گفت: لیوانی آب بده!
دخترک پاسخ داد: نداریم!
ملا پرسید: مادرت کجاست:
دخترک پاسخ داد : عزاداری رفته است!
ملا گفت: خانه شما با این حال و روزی که دارد باید همه قوم و خویشان به تعزیت به اینجا بیایند نه اینکه شما جایی به عزاداری بروید!

داستان بچه ملا

روی ملا خواست بچه اش را ساکت کند به همین جهت او را بغل کرد و برایش لالایی گفت و ادا در می آورد, که ناگهان بچه روی او ادرار کرد!
ملا هم ناراحت شد و بچه را خیس کرد.
زنش گفت: ملا این چه کاری بود که کردی؟
ملا گفت: باید برود و خدا را شکر کند اگر بچه من نبود و غریبه بود او را داخل حوض می انداختم!

داستان ملا در جنگ

روزی ملا به جنگ رفته بود و با خود سپر بزرگی برده بود. ولی ناگهان یکی از دشمنان سنگی بر سر او زد و سرش را شکست.
ملا سپر بزرگش را نشان داد و گفت: ای نادان سپر به این بزرگی را نمی بینی و سنگ بر سر من می زنی؟

داستان نردبان فروشی ملا

روزی ملا در باغی بر روی نردبانی رفته بود و داشت میوه می خورد صاحب باغ او را دید و با عصبانیت پرسید: ای مرد بالای نردبان چکار می کنی؟ملا گفت نردبان می فروشم!
باغبان گفت : در باغ من نردبان می فروشی؟
ملا گفت: نردبان مال خودم هست هر جا که دلم بخواهد آنرا می فروشم.

داستان لباس نو

روزی ملا ملا به مجلس میهمانی رفته بود اما لباسش مناسب نبود به همین جهت هیچکس به او احترام نگذاشت و به تعارف نکرد!
ملا ه خانه رفت و لباسهای نواش را پوشید و به میهمانی برگشت اینبار همه او را احترام گذاشتند و با عزت و احترام او را بالای مجلس نشاندند!ملا هنگام صرف غذا در حالیکه به لباسهای نواش تعرف می کرد گفت: بفرمایید این غذاها مال شماست اگر شما نبودید اینها مرا داخل آدم حساب نمی کردند.

داستان ملا و گوسفند

روزی ملا از بازار یک گوسفند خرید در راه دزدی طناب گوسفند را از گردن آن باز کرد و گوسفند را به دوستش داد و طناب را به گردن خود بست و چهار دست و پا به دنبال ملا را افتاد.
ملا به خانه رسید ناگهان دید که گوسفندش تبدیل به جوانی شده است
دزد رو به ملا کرد و گفت من مادرم را اذیت کرده بودم او هم مرا نفرین کرد من گوسفند شدم ولی چون صاحبم مرد خوبی بود دوباره به حالت اول بازگشتم.
ملا دلش به حال او سوخت و گفت: اشکالی ندارد برو ولی یادت باشد که دیگر مادرت را اذیت نکنی!
روز بعد که ملا برای خرید به بازار فته بود گوسفندش را آنجا دید. گوش او را گرفت و گفت ای پسر احمق چرا مادرت را ناراحت کردی تا دوباره نفرینت کند و گوسفند شوی!؟

داستان خانه ملا

روزی جنازه ای را می بردند پسر ملا از پدرش پرسید : پدرجان این جنازه را کجا می برند؟!
ملا گفت او را به جایی می برند که نه اب هست نه نان هست نه پوشیدنی هست و نه چیز دیگری
پسر ملا گفت : فهمیدم او را به خانه ما می برند!

داستان داماد شدن ملا

روزی از ملا پرسیدند : شما چند سالگی داماد شدید؟
ملا گفت به خدا یادم نیست چونکه آن زمان هنوز به سن عقل نرسیده بودم!

داستان گم شدن ملا

روزی ملا خرش را گم کرده بود ملا راه می رفت و شکر می کرد. دوستش پرسید حالا خرت را گم کرده ای دیگر چرا خدا را شکر می کنی؟
ملا گفت به خاطر اینکه خودم بر روی آن ننشسته بودم و الا خودم هم با آن گم شده بودم!؟

داستان دوست ملا

روزی ملا با دوستش خورش بادمجان می خورد ملا از او پرسید خورش بادمجان چه جور غذایی است؟
دوست ملا گفت : غذای خیلی خوبی است و راجع به منافع ان سخن گفت.
بعد از اینکه غذایشان را خوردند و سیر شدند بادمجان دلشان را زد به همین جهت ملا شروع کرد به بدگویی از بادمجان و از دوستش پرسید: خورش بادمجان چگونه غذایی است!؟
دوست ملا گفت: من دوست توام نه دوست بادمجان به همین جهت هر آنچه را که تو دوست داری برایت می گویم!

داستان ماه بهتر است

روزی شخصی از ملا پرسید: ماه بهتر است یا خورشید!؟
ملا گفت ای نادان این چه سوالی است که از من می پرسی؟ خوب معلوم است, خورشید روزها بیرون می آید که هوا روشن است و نیازی به وجودش نیست!
ولی ماه شبهای تاریک را ورشن می کند, به همین جهت نفعش خیلی بیشتر از ضررش است
s.r.b بازدید : 76 جمعه 18 اسفند 1391 نظرات (0)

من آدمِ غایب جوابی هستم ؛ دو سه هفته بعد از اینکه طرف یه چیزی بارم کرد توی حموم جوابشو به خودم میدم …
.
.
بچه که بودیم سر کلاس قرآن میخواستم قرآن بخونم یه ژستی میگرفتم که نگو !
بسم الله الرحمن الرحیم رو فقط مثل عبدالباسط میخوندم ، بقیه شو میرفتم تو پایه عباس قادری و جواد یساری …
.
.
ساعت ۶ صبح تو رادیو گفت با هرکی قهرین همین الان بiش زنگ بزنین و آشتی کنین ، والا با هرکی هم آشتی باشیم اون موقع صبح بهش زنگ بزنیم ۱۰سال باهامون حرف نمیزنه …
.
.

.
بفرما و بشین و بتمرگ ، هر سه یک معنی داره اما هیچ کدوم اثرش مثل “گ.و.ه نخور” نیست !
.
.
رفیقم یه سرفه هایی میکنه انگار که ۱۰ ساله داره سیگار میکشه ، در حالیکه ۹ ساله داره سیگار میکشه !
.
.
دانشمندا کشف کردن که خورشید روزها بی جهت روشنه …
در اصل باید شبها که تاریکه روشن باشه !

.
.
خانومای عزیز :
وقتی یه کاری رو به آقایون میدین که انجام بدن ، حتما انجامش میدن …
نیازی نیست هر ۶ ماه یک بار یادآوری کنین !
.
.
غم انگیزترین ماجرا همین قصه جدایى آدمیزاد از رختخوابه ، به خصوص اگه مجبور باشى در یک صبح سرد و بى روح پاییزى خونه رو ترک کنى !
.
.
چهار فرضیه ی زندگی من :
فرضیه ی اول : هیچ چیز اهمیت نداره
فرضیه ی دوم : حتی فرضیه ی اول
فرضیه ی سوم : هر فرضیه ی یه استثنا داره
فرضیه ی چهارم : به جز فرضیه ی اول !
.
.

.
پسر داییم دهه هفتادیه مدرسه غیرانتفاعی ثبت نامش کردن سالی ۶ میلیون !
یادش بخیر ناظممون میگفت فردا ۵۰۰تومن کمک به مدرسه با خودتون بیارید ، خونه ما میریخت به هم !!!
.
.
من همیشه راست میگم حتی وقتی دروغ میگم !!!
.
.
سوال : جمع “اژدها” چی میشه ؟
جواب :
وای چقدر اژدها
اژدهایان
اژدهایون
اژدهاجات
اژدهاها
اژدهاین
چندین اژدها !!!
نه بچه ها واقعا جمع اژدها چی میشه ؟؟؟
.
.
یکی از فانتزیام اینه :
ززااررت بزنم تو صورت یکی بگم نخواب …
بخوابی میمیری ؛ تو باید زنده بمونـــی !
.
.
سعی کنین خودتون باشین و اگه اینی که الان هستین خودتونه ، سعی کنین خودتون نباشین !
.
.
کی گفته پایان شبه سیه سپید است ؟
اصن از کجا معلوم سپید باشه شاید صورتی باشه یا بنفش شایدم آبیه یواش …
.
.
ببین مال بقیه هم رفته یا فقط مال ماست ؟
[اولین جمله ای که موقع قطع برق ایرانیها به زبان می آورند]
.
.
همیشه احمقا تو اکثریت هستن !
جالبه همون اکثریت احساس می کنن که جزو اقلیت هستند …
.
.
یکی از فانتزیام اینه که کنترل تلویزیون خونمونو بردارم برم دم این مغازه های صوتی تصویری ، این تلویزیونایی که گذاشتن پشت ویترینو خاموش کنم …
.
.
دوستان عزیز بهم مشاوره بدید :
به نظرتون بعد از این که فوق لیسانسم رو گرفتم فلافلی بزنم یا آب هویجی ؟


.
.
بدتر از اونایی که وقتی شوخی میکنی جدی میگیرن ، اونایی هستن که وقتی جدی میگی شوخی میگیرن …
.
.
یه سری هستن وقتی به سرعتگیر میرسن تقریبا از ماشین پیاده میشن دو سرشو میگیرن میزارنش اونور دست انداز که یه وقت ماشین آسیب نبینه …

.

s.r.b بازدید : 76 جمعه 18 اسفند 1391 نظرات (0)



من آدمِ غایب جوابی هستم ؛ دو سه هفته بعد از اینکه طرف یه چیزی بارم کرد توی حموم جوابشو به خودم میدم …
.
.
بچه که بودیم سر کلاس قرآن میخواستم قرآن بخونم یه ژستی میگرفتم که نگو !
بسم الله الرحمن الرحیم رو فقط مثل عبدالباسط میخوندم ، بقیه شو میرفتم تو پایه عباس قادری و جواد یساری …
.
.
ساعت ۶ صبح تو رادیو گفت با هرکی قهرین همین الان بiش زنگ بزنین و آشتی کنین ، والا با هرکی هم آشتی باشیم اون موقع صبح بهش زنگ بزنیم ۱۰سال باهامون حرف نمیزنه …
.
.

.
بفرما و بشین و بتمرگ ، هر سه یک معنی داره اما هیچ کدوم اثرش مثل “گ.و.ه نخور” نیست !
.
.
رفیقم یه سرفه هایی میکنه انگار که ۱۰ ساله داره سیگار میکشه ، در حالیکه ۹ ساله داره سیگار میکشه !
.
.
دانشمندا کشف کردن که خورشید روزها بی جهت روشنه …
در اصل باید شبها که تاریکه روشن باشه !

.
.
خانومای عزیز :
وقتی یه کاری رو به آقایون میدین که انجام بدن ، حتما انجامش میدن …
نیازی نیست هر ۶ ماه یک بار یادآوری کنین !
.
.
غم انگیزترین ماجرا همین قصه جدایى آدمیزاد از رختخوابه ، به خصوص اگه مجبور باشى در یک صبح سرد و بى روح پاییزى خونه رو ترک کنى !
.
.
چهار فرضیه ی زندگی من :
فرضیه ی اول : هیچ چیز اهمیت نداره
فرضیه ی دوم : حتی فرضیه ی اول
فرضیه ی سوم : هر فرضیه ی یه استثنا داره
فرضیه ی چهارم : به جز فرضیه ی اول !
.
.

.
پسر داییم دهه هفتادیه مدرسه غیرانتفاعی ثبت نامش کردن سالی ۶ میلیون !
یادش بخیر ناظممون میگفت فردا ۵۰۰تومن کمک به مدرسه با خودتون بیارید ، خونه ما میریخت به هم !!!
.
.
من همیشه راست میگم حتی وقتی دروغ میگم !!!
.
.
سوال : جمع “اژدها” چی میشه ؟
جواب :
وای چقدر اژدها
اژدهایان
اژدهایون
اژدهاجات
اژدهاها
اژدهاین
چندین اژدها !!!
نه بچه ها واقعا جمع اژدها چی میشه ؟؟؟
.
.
یکی از فانتزیام اینه :
ززااررت بزنم تو صورت یکی بگم نخواب …
بخوابی میمیری ؛ تو باید زنده بمونـــی !
.
.
سعی کنین خودتون باشین و اگه اینی که الان هستین خودتونه ، سعی کنین خودتون نباشین !
.
.
کی گفته پایان شبه سیه سپید است ؟
اصن از کجا معلوم سپید باشه شاید صورتی باشه یا بنفش شایدم آبیه یواش …
.
.
ببین مال بقیه هم رفته یا فقط مال ماست ؟
[اولین جمله ای که موقع قطع برق ایرانیها به زبان می آورند]
.
.
همیشه احمقا تو اکثریت هستن !
جالبه همون اکثریت احساس می کنن که جزو اقلیت هستند …
.
.
یکی از فانتزیام اینه که کنترل تلویزیون خونمونو بردارم برم دم این مغازه های صوتی تصویری ، این تلویزیونایی که گذاشتن پشت ویترینو خاموش کنم …
.
.
دوستان عزیز بهم مشاوره بدید :
به نظرتون بعد از این که فوق لیسانسم رو گرفتم فلافلی بزنم یا آب هویجی ؟


.
.
بدتر از اونایی که وقتی شوخی میکنی جدی میگیرن ، اونایی هستن که وقتی جدی میگی شوخی میگیرن …
.
.
یه سری هستن وقتی به سرعتگیر میرسن تقریبا از ماشین پیاده میشن دو سرشو میگیرن میزارنش اونور دست انداز که یه وقت ماشین آسیب نبینه …

s.r.b بازدید : 107 جمعه 18 اسفند 1391 نظرات (0)

یکی از بچه ها از اون قلیون کشای حرفه ایه

جوری که داره تمرین میکنه با دود قلیون مثلث متساوی الساقین درست کنه!

لازم به ذکره که آخرین بار ذوزنقه داده بیرون !

.

.

.

پوست کنار ناخن از خیانتکار ترین پوستهاست

اولش فقط یه ذره گوشه ى ناخنه اما تا میکشیش تا زیر زانوت میاد پایین !

.

.

.

داشتیم فیلم هندی میدیدیم

سلمان خان با یه کلاش یه گردان زرهی رونابود کرد !

گفتم بابا ایناخالی بندیـــه!

بابام برگشت گفت خالی بندی اینه که راننده سیگار میکشه ، تو بوی سیگار میـدی :| !

هیچی دیگه ضایع  شدیم نشستیم ادامه فیلم رو نیگا کردیم

.

.

.

بابام اومده میگه قانون جدید راهنمایی و رانندگی رو شنیدی ؟

گفتم: نه

گفت: تصویب کردن از این به بعد اونایی که بنزین نمی زنن

غلط میکنن ماشینو ببرن بیرون !

.

.

.

میگن تو بهشت سر کلاس استاد هی میگه خسته نباشید

دانشجوها میگن خسته نیستیم بقیه درسو بگو دیگه …!

.

.

.

ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻓﺎﻧﺘﺰﯾﺎﻡ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ ﺑﺘﻮﻧﻢ ﻣﺰﻩ ﻗﻬﻮﻩ ﺗﺮﮎ ﺭﻭ ﺍﺯ ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ ﺗﺸﺨﯿﺺ ﺑﺪﻡ

ﻻﻣﺼﺐ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺎ ﮐﻼﺳﻪ

ﻭﻟﯽ ﻓﻌﻼ” ﻓﻘﻂ ﻓﺮﻕ ﺷﯿﺮ ﮐﺎﮐﺎﺋﻮ ﺑﺎ ﻗﻬﻮﻩ ﺭﻭ ﻣﯿﺪﻭﻧﻢ =))

.

.

.

حس رنگ زرد چراغ راهنمایی رانندگی رو دارم که هیچکی بهش

تـــــــوجـــــــه نمیکنه !

.

.

.

یه حقیقتِ خیلی باحال :

پسرا عاشق فوتبالن ..

دخترا عاشق بازیکنای فوتبالن…!

.

.

.

قبض برقمون اومده ۱۸ هزار تومن!

بابام : مطمعنی ۱۸ هزار تومنه؟! شاید ۱۸۰ هزار تومن باشه!

من : نه. همون ۱۸ هزار تومنه

بابام : مطمعنی قبض ماس؟!

من : آره

بابام شاید قدیمیه؟!!!!

من : نه بابا واسه همین دوره س!

بابام : شاید به تومن نوشته!!!

من نه

بابام تا الان نزدیکِ ۵۴ رکعت نماز شُکر خونده!

.

.

.

یکی ﺍﺯ ﺳﺮﮔﺮﻣﯿﺎﻡ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ…

ﻫﺮ ﺟﺎ ﺧﺎﻧﻮﻣﺎ ﭼﺎﻗﻮ ﺩﺳﺘﺸﻮﻧﻪ ﺑﺮﻡ

ﺍﺯ ﺟﻠﻮﺷﻮﻥ ﺭﺩ ﺷﻢ ﺗﺎ ﺩﺳﺘﺎﺷﻮﻧﻮ ﺑﺒﺮﻥ !

.

.

آقا تجربه ثابت کرده …!

اگه بالای سرِ کتری وایستی آبش دیرتر جوش میاد !

برید کنار دورشو خلوت کنین بزارین کارشو بکنه…!!:)))

.

.

.

مطالب خنده دار جدید

بچه که بودم مدرسه مون چسبیده به خونمون بود

از بلندگو که صدام می کردن یه بار تو مدرسه کتک می خوردم یه دست توی خونه :|

.

.

.

بــابـــام یهههههــو اومـــد تو اتاقــــم بهـــم گفـــت :

تـــو کـــه چــشــمات خیــلــی قــشنــگه

تــو کـــه چشـــمات خیــلی عجــیبه!

خنده بازار

تـــو کـــه ایـــن هــمـــه نگـــاهــت واســـه چشــمام گرمـــو نجـــیبه

مــن یهــو ذوق مرگ شـــدم تـــا به خـــودم اومـــدم دیــــدم. . .

دارم ماشــــین بابامو لنــــگ میکشــــم!

نفهـــمیــدم چــــی شـــد !!

.

.

.

خانم های عزیز لطفا جزوات را با خودکاری غیر از آبی ، مشکی و حداکثر قرمز ننویسید

موقع کپی گرفتن ، بدجور میوفته !

در صورت تکرار این عمل جزوه اصلی از شما گرفته خواهد شد و کپی ها را تحویلتان خواهیم داد

با تشکر ، جمعی از دانشجویانِ نمونه !

.

.

.

مطالب خنده دار

تلویزیون میگه گوشی های GLX توی جیب جا میشه و راحت از جیب بیرون میاد!

مگه برند های دیگه رو با خاور و نیسان حمل میکنن ؟ یا با سیم بکسل میاد بیرون !؟

.

.

.

.

.

.

دقت کردین تو فیلم و سریال های ایرانی وقتی دوتا دانشجو میخوان عاشق هم بشن

باید پسره اشتباها به کیف دختره بزنه تا همه

وسایلش بریزه و تو جمع کردن کمکش کنه و عاشقش بشه ؟

.

.

.

دقت کردین تو فیلما آدم پولدارا یا سرطان دارن یا بدبخت بیچاره و تنهان ؟

.

.

.

جدیدترین جملات جالب و کوتاه

هیچ وقت بر اساس ِ یه عکس سه‌رخ عاشق دختر نشین.

 حتما یه عکس ۳*۴ پرسنلی ببینین و بعد تصمیم بگیرین !

.

.

.

داداش کوچیک دوستمو بردیم آمپول بزنیم…

پرستار گفت:

بخواب آمپولتو بزنم…

بچه گفت:

خوابم نمیاد… ^_^

.

.

.

لعنت به اون کســــی که ….

وقتـــــی بهــــش محبـــت می کنــــی …

خیــــال می کنــــه بهـــش احتیـــاج داری

.

.

.

شنیدم بهترین خواننده ساله ۲۰۱۲ جاستین بیبر شد

اولش تعجب کردم،ولی یادم افتاد که فدراسیون فوتباله ایرانم شد بهترین فدراسیون آسیا….

سریعا شکم برطرف شد!!

.

.

.

شما یادتون نمیاد یکی از بزرگترین دغدغه های ما

خفه کردن صدای مودم های دایل آپ بود !

.

.

.

تا حالا دقت کردین بعضی وقتا تو آینه به خودتون نگاه میکنین

میبینین چقد خوشگلین،بعد با گوشی که از خودتون عکس میگیرین

میبینید شبیه “اورانگوتان” شدین :) )

.

.

.

بابام اومده بهم میگه :

پاشو برو ماشین رو بزن تو پارکینگ

میگم : بابا به خدا خسته م ، نمی تونم !!

میگه : ده تومان می دم برو ، منم خسته م…..

میگم : بیخیال …. ده تومان میدم خودت برو ….

پاشده شلوارش و می پوشه و میگه مرد نیستی اگه ندی

پای مردونگیم موندم ده تومان پیاده شدم بهش دادم !!

داد میزنه میگه : خانوم پاشو بیا بریم لبو بخوریم!

من :|

بابا ))

s.r.b بازدید : 90 جمعه 18 اسفند 1391 نظرات (0)

دخترخالم سرما خورده بهش گفتم پونه و نعنا دم کنه بخوره بعد یک ساعت اس داده که پونه و نعنا که گفتی سرخ کردم خوردم بدتر شدم….(:تعجــــــــــــــب)
من:|:|
کل گیاهان خانواده نعنا:|:|:|
ابن سینا درحال پاره کردن کتاب قانون:|:|
زکریای رازی در حال شیون و ناله در قبر:|:|
منم نفت بیارم خودمو آتیش بزنم:(:(

.
.

جلو تلویزیون نشسته بودم داشتم تلویزیون میدیدم گوشیمم دستم بود داشتم با صدای بلند “انگری بردز” بازی میکردم یهو مامانم برگشت بی مقدمه گفت :
نگاه کن تو رو خدا ۳۰ سال بچه بزرگ کردیم که یا تو اتاقش بشینه مانیتورو نگاه کنه لبخند بزنه واسه خودش یا گوشیشو دستش بگیره با گوشیش کفتر بازی کنه !!!

.

.

.

بابام امروز ۱ تن هندونه خریده واسه گوسفندای بابا بزرگم و میگه : بخورن جیگرشون حال بیاد …
حالا من دیروز داشتم یه نصفه هندونه میخوردم بهم میگه : سگ خورش نکن اسراف کنی … قاشق بردار تهشو قشنگ بتراش وگرنه دیگه از هندونه خبری نیست …
یعنی بخوام به صورت ریاضی حساب کنم : من <<< گوسفند

.

.

.


پسر خالم ۲سالشه گرفتیمش با هزار زحمت آشغالای دماغشو خالی کردیم ، گریه میکنه گیر داده میگه بزارید سر جاش !

.

.

.


چند وقت پیش حس کمبود محبت داشتم رفتم یه کم بتادین روی دستم ریختم و اومدم جلو مامانم سرفه کردم گفتم وای دارم خون بالا میارم …
مامانم زد تو سرم گفت از بسکه میری تو اون اینترنت بی صاحاب ؛ برو توالت فرشامو کثیف کردی …
بابام کلا محلم نذاشت …
داداش کوچیکم هم داشت از خوشحالی بالا پایین میپرید و میگفت آخ جون اگه سعید بمیره اتاقش مال من میشه !
خدا این حس رو نصیب دمپایی ابری توی دستشویی نکنه

.

.

.


مامان و بابام چند شب پیش با هم دعواشون شد و مامانم قهر کرد رفت خونه مامانش اینا …
بابام گفت به جهنم خودم به تنهایی زندگی میکنم ! بعد از چند شب که کلی ظرف نَشُسته تو کابینت جمع شد ، دستارو زد بالا ظرفا رو بشوره ؛ دیدم زیر لب داره غر میزنه و میگه اینم شد زن ؟؟؟ ببین این قابلمه ها چقدر جرم گرفته سیاه شده ؟!؟!؟!
صدام زد آهای پسر بیا ببین انقدر ساییدم این قابلمه رو ، ببین چه برقی میزنه کیف کن برو برا مامانت تعریف کن …
رفتم نگاه کردم دیدم همه قابلمه های تفلون مامانم رو با سیم ظرف شویی به قدری ساییده که سفید شده !
فقط اب دهنم رو قورت دادم و آماده جنگی عظیم شدم …

.

.

.


مامانم به مدت یک هفته رفته خونه خالم ، مام داشتیم از گشنگی میمردیم و کل خونه هم ریخت و پاش بود …
براش اس ام اس دادم :
رفیق من سنگ صبور غمهام / به دیدنم بیا که خیلی تنهام
هیشکی نمیفهمه چه حالی دارم / چه دنیایه رو به زوالی دارم
مامانم تو جوابم نوشته بود :
تنهای بی سنگ صبور / خونه ی سرد و سوت کور
توی شبات ستاره نیست / موندی و راه چاره نیست
اگرچه هیچکس نیومد ، سری به تنهاییت نزد
اما تو کوه درد باش ، طاقت بیار و مرد باش
یه چندتا شکلک خنده شیطانی و زبون درآوردنم برام فرستاده بود !
خب مادر خانوووم الان چه وقته حاضر جوابیه ؟ پاشو بیا به خونه زندگیت برس دیگه

.

.

.


به بابام میگم : بابا نوشابه خریدی برام ؟
میگه : پوکیه عقل که داری میخوای پوکیه استخونم بگیری ؟؟؟
من :|
مهر پدری :|
نوشابه خانواده :|
و دیگر هیچ …

.

.

.


دیشب خونه مامان بزرگم بودیم . یه دختر دایی دارم به زور قدش دو وجبه و تازه ۶ سالش شده . دیدم یه گوشه نشسته بدجوریم تو فکره . رفتم بهش گفتم چی شده عزیزم ؟! گفت به نظر تو وقتی عاقد ازم پرسید آیا بامهریه ۱۳۸۵ ( سال تولدش ) سکه وکیلم من بگم با اجازه پدر و مادرو بزرگترا بله یا نه سریع بگم بله ؟!


راستی مزدا ۳ داشته باشه بهتره یا سانتافه ؟!


من بینظیرترین  جملات طنز دی 91


فامیل  بینظیرترین  جملات طنز دی 91

نهاد حمایت از کودکان سازمان ملل نسل سوخته  بینظیرترین  جملات طنز دی 91

رویاهای بچگیم بینظیرترین  جملات طنز دی 91


فک و فامیله داریم ؟

.

.

.

مــــن بیشـــتر وقتـــا با تاکــسی میـــرم دانشــگاه!!!! حــالا یـــه روز بـابـام مــهربون شـــد و ســوییچ ماشـینــشو داد گفــت با ماشیـــن برو 
خلاصـــه مــام ماشــینو ورش داشــتیم و خوشــحال رفتــیم دانشــگاه ولــی از اونجــایی کــه به ماشــین بردن عادت نداشــتم موقع برگــشت یادم رفــت ماشــین آوردم با تاکـــسی برگـــشتم خونــه 
هـــه!!!
فردا صبــحش که بــابــام اومـــد بره ســر کار رفــت تو پارکــینــگ دیــد ماشــین نیســت دادو بیداد که ماشــین و بردن حالا همــه همســایه هام جمــع شــدن می خـــوان زنگ بزنن پلیـــس !!!
منــــم شـــدید ناراحـــت که یهـــو یکـــی از همـــسایه ها گفـــت البته من ماشیـــنتونو از دیروز تا حالا نــدیــدم ایــنو کــه گفـــت فهـــمیدم کــه چه گــندی زدم :( 
حالا مگــه روم میـــشه بگم ماشــین کجاســـت ?????
مـــن : بابا فــک کنـــم بدونـــم ماشـــین کجــاس :( 
بــابــام : کجــاس؟؟؟
من:دیـــروز دادی برم دانشـــگا یادم رف بیارمـــش:(
بــابــام که کــلا ازم قطــع امیــد کـــرد 
همسایه هام همووووون کف پارکینگ هیلیـــکوپتری مـــیزدن 
اینـــم مــن مث همـــیشه ¯\_(ツ)_/¯

.

.

.


کافیه بابام یه کار بگه منم با دلیل بگم الان نباید انجامش بدم چون فلان میشه
در هر جمعی چه فامیلی چه دوستانه چه غریبه چه…. میگه به تنبل یه چیز بگو صد تا پند بهت میده !
هیچی دیگه آبرویی در اجتماع نمونده واسم

.

.

.


شمایی که وقتی از عابر بانک پول میگرید، می‌شمریدش، حالا گیرم که کم بود، چی کار میخوای بکنی ؟؟ :| 
هــــــــــــــان ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
فقــــــــط من اینجوریم یا شمـــــــــــــا اینجوری هستید ؟

.

.

.


بــابـــابزرگـــم زنگ زده: سلامممم کیـــارش ! پســـرم پاشیـــن بیــاین اینجـــا کارتون دارم امیــــر و بنیـــامین و پیـــمانم خبــــر کن! آآآآآ قــــربونٍ پســـر!
مـــن: فـــدات بشم بــابــاجون اشتبــا گرفتـــی مــن اَ …
پشتٍ خط به مـــامـــان بزرگـــم میگه: خــانوم اشتبــاس! قطـــع کـــرد!
دوبـــاره زنــگ زده: سلاممم آقــا امیــــر! گل پســـر با … و … و … پاشیـــن بیایـــن اینجـــا کارتـــون دارم! اومــــدینا؟؟ 
منم داشتــم می مـــردم اَ خنده میگـــم: مگه الان زنگ نــــزدی جیــــگر؟؟
بــابــاجـــون: چـــرا اما شمــاره کیـــارشُ انگار اشتبـــا داده به مـــن! اشتبــا بود امیــــر بــابــا اومدیــاااااا؟؟
مـــن:))))))))) بــاشه!
حــالا رفتیــــم پیمـــان میگـــه: زنگ زده به مـــن گفته امیـــــر گوشــیش خــامـــوش بوده به بنیـــامین گفتم!
آخــــه هـــوش و حـــواست تو کیســـه صفــــرام بعـــد بهش گفتیـــم غش عش میخنــــده میگـــه: دیـــدین چه بــابــاجـــونٍ بــاحـــالی داریــــن؟؟؟؟؟؟؟؟
نمیگـــــم فک و فامیــــله داریم چـــون عــاشقشـــم:)

.

.

.


من یه خواهرزاده ی ۳ساله دارم آقا… وقتی بیکارتوخونه نشستم باورکنیدتاجوابشوندم تا۲۴ساعت فقط خواهدگفت=دایی.علیییییی.وقتی هم جوابشو میدم فقط نگام میکنه تازه وقتی هم میزنه زیرگریه میپرسیم چی شد میگه دایی زد… من تااینحدم یعنی لطفا مسعولین رسیدگی کنن این بچه های دهه ی جدید چشونه

.

.

.


یه روز سرد زمستونی با،بابام تو حیاط وایسادیم! باباهه برگشته بهم میگه برو در حیاطو ببند،هوا سرده، مام رفتیم،رسیدم نزدیک در به خودم گفتم؛یعنی در حیاطو ببندم هوا گرم میشه! برگشتم .باباهه رو نگاه کردم! دیدم یه لبخند خفنی رو لبشه!نگو منو سوژه کرده! اینم باباست ما داریم!!!!!!

.

.

.


اس ام اس زدم به داداشم میگم اگه پول داشتی واسم شارژ بخر خونه حساب میکنیم. اس داده باشه ولی الان خونه ی دوستمم هر وقت دارم حرکت میکنم یه تک بنداز یادم بیار!!!!!!!!!! خو داداش گلم من علم غیب ندارم که دارم؟ نه واقعا دارم؟
خو چه جوری بفهمم تو داری میای؟ داداشه ما داریم؟

.

.

.


بچه ها کمکم کنین. مامان بابام رفتن دکتر تغذیه. دکتره هم بهشون یه برنامه رژِمی داده. الان ما تو خونه به صورت جیره بندی شده فقط داریم علف می خوریم. اخه بی انصافا یکم بیشتر علف درست کنین که اگه سیر نشدین سهمیه علف منو نخورین دیگه. من که اضافه وزن ندارم خبر مرگم. من غذا می خام. اصلا بر می گردم به همون یتیم خونه ای توش بودم. گشنمههههه
(هیچ فهمیدین که ما حتی واسه لاغری هم به دکتر مراجعه میکنیم. اوف ایجور امکانات داریم ما)

.

.

.


یکی از دوستام می گفت:
تاساعت۲:۳۰ نهار نخوردم منتظر داداشم بودم که بیاد با هم نهار بخوریم
بعد که داداشم اومده بهش میگم داداش تا الان نهار نخوردم منتظر تو بودما
برگشته میگه من که میدونم چرا تاالان واستادی
میگم چرا؟
میگه وایسادی تامن بیام نهار بخوری سفره رو من جمع کنم !!!هان؟؟؟

.

.

.


کی از دوستام هست هر وقت زنگ میزنم خونشون میگه مهمون داریم منم بهش گفتم اگه روزی یه مهمونم داشته باشین همه ی اعضای سازمان ملل و یونیسف هم که اومده بودن خونتون تا حالا تموم شده بودن
فک و فامییییییییییییله دارن ماشالا هزار پا
کاخ سفید رو سیاه شده :|

.

.

.


مادرم زنگ زده خوابگاه بهش میگم مامان کار دارم یه ۳۰ دقیقه دیگه زنگ بزن …
برگشته میگه من دیگه وقت ندارم شتلق گوشیو گذاشته الان یه هفتست بهم زنگ نمیزنه !!!!!!!
خوب چیکار کنم که کار داشتم مادر من
مامانه حساس که ماداریم !!!!!!
والله

s.r.b بازدید : 365 جمعه 18 اسفند 1391 نظرات (0)

نمیدونم این درس خوندن چی داره که تا میری دو کلمه درس بخونی حتی خاطرات دوران کودکی اونم با وضوح HD یاد آدم میاد !

.
.
روش درس خوندن من در ایام امتحانات :
این که نمیاد …
اینم که طولانیه ولش کن …
اینم که تابلویه جوابش چیه !
آخیش ، پاشم برم بیرون !

.

.

یعنی فقط کافیه تو خونتون بفهمن که امتحان دارین ، اونوقت بخوای بری توالتم میگن کجا ؟؟؟ مگه تو امتحان نداری ؟؟؟
.
.
نمره ۲۰ کلاسو : نمیخوام !
بهترین هوشو حواسو : نمیخوام !
دختر خوشگل شهر پریا ، اون که جاش تو قصه هاسو : از این دوتا لطفا …

.
.
یکی از فانتزیام اینه که توی دانشگاه یکی از اساتید تهدیدم کنه که بهت صفر میدم بعد منم در حضور همه برم جلوش سرمو بکوبم به دیوار بگم :
منو از نمره میترسونی ؟؟؟ من زندگیمو باختم استاد … برو از خدا بترس …
.
.
همینجوری که درسامو مرور میکنم دوس دارم تک تکشونو “Mark all as spam” کنم !
.

.
.
یادش بخیر …
دوره دبستان : میومدیم میگفتیم یه سوال هم غلط نداریم !
راهنمایی : یه غلط دارم !
دبیرستان : یه دونه درست زدم !
دانشگاه : فک کنم یه سوال رو فهمیدم …
.
.
دانشجویان عزیز :
امتحانات از آنچه در برنامه امتحانی میبینید به شما نزدیکترند ؛ مشروطی که کلا بیخ گوشتونه !
.
.
تا حالا دقت کردین یک ساعت مونده به امتحان به این فکر میفتیم که اگه فقط یه کم زودتر می خوندیمش ۲۰ میشدیم ؛ چه راحت بود ؟؟؟
.
.
یادتونه ؟؟؟
خب این شنبه هم که قسمت نشد درس بخونم ایشالا شنبه ی آینده …
حالا بکش که این ناز شصتت باشد !
.
.
.
۳تا دروغ هست که تو زندگی زیاد میشنوی :
عاشقتم
تا آخر عمر باهات میمونم
دیفرانسیل و انتگرال یه روزى به دردتون میخوره !!!
.
.
این قانونو پشت دفتر ریاضی ۲ نیوتن پیدا کردن :
یا هوای اتاق اونقدر سرده که نمیشه توش درس خوند یا اونقدر گرمه که خوابت میبره …
.
.
سلامتی‌ همه استادایی که امتحان می‌گیرن نه انتقام !
.
.
.
یک احساس بدی دارم ؛ امتحانات داره به اینترنت رفتنم لطمه میزنه …
.
.
.
تو دانشگاه یه همکلاسی داشتیم خیلی بچه افتاده ای بود ، اصلا واحد پاس نمیکرد ! فقط میفتاد !
.
.
.
حقیقت محض :
من میرم بِدرسم ؛ لطفا ۲ ساعت دیگه بیدارم کنید !
.
.
تصمیم گرفتم از فردا شروع کنم به درس خوندن ، واسه همین میخوام تا جایی که توان دارم امشب بیدار بمونم که فردا رو دیرتر شروع کنم …
.
.
ﺳﻠﺎﻣﺘﯽ ﻫﻤﻪ دانشجوایی ﮐﻪ ﺍﻣﺘﺤﺎن ﺩﺍﺭﻥ ﻭلی ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺟﻠﺒــــــﮏ ﻫﻢ ﺑﻠﺪ ﻧﯿﺴﺘﻦ …
.
.
یه گروهی هستن بعد از امتحان دور هم جمع میشن جوابارو چک میکنن و با هم بحث میکنن و به کتاب رجوع میکنن و اینا …
فقط یه جمله : بهشون نزدیک نشید !
.
.
.
دو روز قبل امتحان : امروز رو استراحت مى کنم.از فردا بکوب شروع مى کنم به خر زدن !
یک روز قبل امتحان : ﺣﺎﻻ ﻭﻗﺖ ﺑﺮﺍﻱ ﺩﺭﺱ ﺧﻮﻧﺪﻥ ﺩﺍﺭﻳﻢ، ﮐﻮﻭﻭ. . .ﺗﺎ ﻓﺮﺩﺍ ..چیزى نیس درسش آسوونه…
شب امتحان : . واااى چقدر زیااااااده ..نمیرسم همش رو بخوووونم … باید صبح پاشم بخووونم
صبح امتحان: . واااااااى..چر اااا من بیدااااار نشدم..هیچى نخووووندم..هیچى بارم نیس ….خدایا خودت بخیریش کن این یکى رو قول میدم وااااسه بعدى خفن بخوووونم…
بعد امتحان : . این یکى رو هم که ترررر زدیم…حالا بریم امروز رو استراحت بکنیم یه ذره روووحیه ام عوض شه
.
.
.
صفایی ندارد ارسطو شدن ، خوشاپرکشیدن ، پرستو شدن !
توکه پر نداری پرستو شوی ؛ بشین درس بخون تا ارسطو شوی !
فرارسیدن ماه امتحانات تسلیت باد !
.
.
.
نمره ۲۰ کلاسو : نمیخوام !
بهترین هوشو حواسو : نمیخوام !
دختر خوشگل شهر پریا ، اون که جاش تو قصه هاسو : از این دوتا لطفا … :oops:
.
.
.
سلامتی‌ همه استادایی که امتحان می‌گیرن نه انتقام !
.
.
.
با تشکر از اس ام اس خور
s.r.b بازدید : 275 جمعه 18 اسفند 1391 نظرات (0)

داداشم نوجوون بود میرفت باشگاه کونگ فو و کشتی, منم اون موقه ها بچه بودم

هر وقت که تو باشگاشون یه فن جدید بهشون یاد میدادن میومد تو خونه رو من اجرا میکرد

منم به ازای هر فن پول میگرفتم

یعنی از کوچیکی من با این سختی پول درمیاوردما !

.

.

.

اون چیه که راحت از جیب میاد بیرون …

گوشی های جدید GLX با جدید ترین آپشن روز دنیا هم اکنون در خدمت شما …

دیگه کسی آیفون و گلکسی نمی خره … !

.

.

.

اینایی که کسی از کاراشون سردرنمیاره،

اینایی که کاراشونو همیشه ساکت و آروم انجام میدن،

اینایی که عشقشون لباس مشکیه،

اینایی که دلشون نمیاد وقتی که خوابی بیدارت کنن،

اینایی که روزا براشون بی معنی شده و شبا فقط کار میکنن،

اینایی که با دیواره خونه ها یه دنیا خاطره دارن،

اینا رو خیلی زیاد مواظبشون باشید،

این لامصبا دزدن !

.

.

.

به مامانم میگم چرا همیشه میخوای قسم بخوری جون منو قسم میخوری ؟

چرا جونه مهردادو (برادرم) قسم نمی خوری ؟

میگه آخه اون طفلک بچه بود زیاد مریض میشد …

.

.

.

به مامانم میگم من شام بیرون میخورم ، هوس فست فود کردم …

میگه نمیخواد ، فردا شب هوس کن !

.

.

.

الان ۶ ساله که ما یک پنجم تصویر برنامه های تلویزیون رو نمیتونیم ببینیم !!!

آخه مامانم لِیبِلِ روی لامپ تصویر رو نمیذاره بِکَنیم …

.

.

.

با داداشم رفتیم بوتیک اون جنسی که می خواستم نبود

به فروشنده میگم ببخشید ما یه دور بزنیم برمیگردیم …

دادشم برگشته به فروشنده میگه :

دروغ میگه از صبح به ده نفر دیگه هم همینو گفته ، شما منتظر ما نباشین !

.

.

.

خواهر زادم (پنج سالشه) بهم میگه : دلم برات تنگ شده …

ازش می پرسم : دلت برای من تنگ شده یا موبایلم ؟

میگه : هم موبایلت هم کامپیوترت !

.

.

.

یه روز از بیرون اومدم رفتم رو تخت خوابیدم

مامان و بابام اومدن بالا سرم و با محبت هرچه تمام دست تو موهام کرد و گفت :

الهی  قربونش برم …

بعد با یه لحن غم انگیز به بابام گفت : خوب شد دختر نشد وگرنه رو دستمون باد میکرد !

.

.

.

دوست و دَست بسیــار است

اما

دَست دوست انـــدک

.

.

.

ﻫﺮ ﻏﻠـﻄﯽ ﺭﻭ ﺍﻧـﺠﺎﻡ ﺩﺍﺩﻥ ،

ﺍﺳﻤـﺶ ” ﭘﺎﻳـﻪ ﺑـﻮﺩﻥ ” ﻧﻴـﺴﺖ

ﺧـَـﺮﻳـَﺘـﻪ !

.

.

.

دارو عبارت است از عوارضی جانبی که بعضا اثرات درمانی هم دارد

برای رفع این عوارض جانبی داروهای دیگری تجویز می شوند که

خود این چرخه را تا نابودی کامل بیمار طی می کنند

.

.

.

ﺧﺎﻧﻤﻪ ﺳﺮ ﻗﺒﺮﻩ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﺯﺍﺭ ﻣﯿﺰﺩﻩ:

ﺩﺧﺘﺮﺍﺕ ﮐﻔﺶ ﻧﺪﺍﺭﻥ,ﭘﺴﺮﺕ ﻟﺒﺎﺱ ﮔﺮﻡ

ﻧﺪﺍﺭﻩ,ﺧﻮﺩﻡ ﻫﯿﭽﯽ ﻧﺪﺍﺭﻡ;

ﺁﺑﺎﺩﺍﻧﯿﻪ ﺭﺩ ﻣﯿﺸﻪ ﻣﯿﮕﻪ ﻭﻟﮏ ﺍﯾﻦ ﺑﺪﺑﺨﺖ

ﻣﺮﺩﻩ ﯾﺎ ﺭﻓﺘﻪ ﺩﺑﯽ ﺟﻧﺲ ﺑﯿﺎﺭﻩ!!!؟

.

.

.

ﻫﻨﻮﺯ ﻫﯿﭻ ﺑﻮﯾﯽ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﺸﺪﻩ ﮐﻪ ﺑﺘﻮﻧﻪ ﺑﺎ ﻣﺨﻠﻮﻁ ﺑﻮﯼ ﺍﺩﮐﻠﻦ ﻣﺮﺩﻭﻧﻪ ﻭ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﺭﻗﺎﺑﺖ ﮐﻨﻪ !

.

.

.

دیشب بابابزرگ و مامان بزرگمو بردیم فرودگاه بدرقه کنیم که برن مکه ، هواپیما تاخیر داشت !

مامان بزرگم نگران بود ، عموم میاد دلداریش بده میگه :

این چیزا عادیه ، تاخیر داره ، نقص فنی پیدا میکنه ، سقوط میکنه ، نگران  نباش !

.

.

.

ینی فقط تنها در صورتی بوی ادکلن ماندگاره که بوش بد باشه !

.

.

.

یادش بخیرچقد اسکل بودم!

نیم ساعت دست به سینه مینشستم تا مبصر اسمم روجزءخوبها بنویسه!

بعدم معلم میومدبدون توجه به اسم ها تخته روپاک میکرد!

وچقداسکل تر بودم که زنگ بعدی هم دست به سینه مینشستم !

.

.

.

یکی‌ از فانتزیام اینه که یکی‌ واسم یه جعبه بزرگ کادو بیاره و توش

یه جعبه کوچکتر باشه و همین روند ادامه پیدا کنه و آخرش برسه

به سویچ پورشه یامثلا لامبورگینی !

.

.

.

جا داره از اون دسته دخترانی که با جمله

” همه مردها از یه قماشن “

منو در ردیف ، انیشتن و ابوعلی سینا و رازی و مصدق و اینا  قرار میدن

تشکر ویژه داشته باشم !

.

.

.

بعضی حرف ها را “نباید زد”

بعضی حرف ها را “نباید خورد”

بیچاره دل چه میکشد میان این “زد” و”خورد”

.

.

.

یه بار اومدم خودمو واسه مامانم لوس کنم بهش گفتم مامان اگه من بمیرم چیکار میکنی؟

گفت مرگ بگیری مردشور برده …

الهی به تیر غیب گرفتار بشی…

سرت به سنگ لحد بخوره …

لال شی ایشالا آخه این چه حرفیه؟!

داشتم عزرائیلو میدیدم خداوکیلی…|:

.
.
.
یــــــنی خدایی اینقــــدی ک مامان من زیر فرش پول جاســــازی میکنه،
انبار بانک مرکــــــزی پول توش نیست !!
والله بخــــــــدا!

.
.
.
دقت کردین وقتی داری تخمه میخوری و پیش خودت میگی این مشت آخره
اون تخمه خوشمزه ترین تخمه ای که تاحالا توو عمرت خوردی میشه ؟
جوری که مجبور میشی باز بخوری !
این تخمه خیییییلی کصافطه …

.
.
.
اینقد که من توی این سالها واسه برنامه ۹۰ اس ام اس فرستادم ،
واسه جنیفر لوپز فرستاده بودم الان عاشقم شده بود :oops:

.
.
.
یعنی مزخرف ترین لحظه توی زندگی اون وقتیه که …
با پسر داییت دعوات میشه …
و نمیتونی بهش فحش عمه بدی…. !!

.
.
.
دقت کردین هر سوالی که تو امتحان بلدی ۰٫۵ داره،
ولی سوالی رو که بلد نیستی از ۲ نمره کمتر نیست ؟
.
.
.
یارو داشت واسه دوستش تعریف میکرد:
آره، چند وقت پیش داشتم توی جنگل می رفتم، که یک دفعه یک شیر وحشی بهم حمله کرد،
منم نتونستم فرار کنم اونم منو گرفت و خورد !
دوستش میگه: آخه چطوری میشه؟ تو که الان زنده ای و داری زندگی می کنی!!
یارو میگه: ای بابا، کدوم زندگی؟ تو هم به این میگی زندگی؟... :|

تعداد صفحات : 13

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 121
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 8
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 29
  • آی پی دیروز : 9
  • بازدید امروز : 37
  • باردید دیروز : 181
  • گوگل امروز : 5
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 422
  • بازدید ماه : 422
  • بازدید سال : 5,813
  • بازدید کلی : 65,218