پسرا و دخترا چه جوری از دستگاه عابر بانكپول میگیرن ؟
پسرها :
۱ - با ماشین میرن سراغبانك، پارك میكنن، میرن دم دستگاه عابر بانك
۲- كارت رو داخل دستگاه میذارن
۳- كد رمز رو میزنن و مبلغ درخواستی رو وارد میكنن
۴- پول و كارت رومیگیرن و میرن
دخترها :
۱- با ماشین میرن دم بانك
۲- توی آینهآرایششون رو چك میكنن
۳- به خودشون عطر میزنن
۴- احتمالا" موهاشون رو هم چكمیكنن
۵- توی پارك كردن ماشین مشكل پیدا میكنن
۶- توی پارك كردن ماشین خیلیمشكل پیدا میكنن
۷- بلاخره ماشین رو پارك میكنن و میرن دم دستگاه عابربانك
۸- توی كیفشون دنبال كارتشون میگردن
۹- كارت رو داخل دستگاه میذارن،كارت توسط ماشین پذیرفته نمیشه
۱۰- كارت تلفن رو میندازن توی كیفشون
۱۱- دنبال كارت عابر بانكشون میگردن
۱۲- كارت رو وارد دستگاه میكنن
۱۳- تویكیفشون دنبال تیكه كاغذی كه كد رمز رو روش یادداشت كردن میگردن
۱۴- كد رمز رو وارد میكنن
۱۵- ۲دقیقه قسمت راهنمای دستگاه رو میخونن
۱۶- كنسل میكنن
۱۷- دوباره كد رمز رو میزنن
۱۸- كنسل میكنن
۱۹- به دوست پسرشون زنگ میزننكه طریقهء وارد كردن كد صحیح رو براشون بگه
۲۰- مبلغ درخواستی رو میزنن
۲۱- دستگاه ارور (خطا) میده
۲۲- مبلغ بیشتری رو درخواست میكنن
۲۳- دستگاه خطا میده
۲۴- بیشترین مبلغ ممكن رو درخواست میكنن
۲۵- انگشتاشون رو برایشانس روی هم میذارن
۲۶- پول رو میگیرن
۲۷- برمیگردن به ماشین
۲۸- آرایششونرو توی آینه چك میكنن
۲۹- توی كیفشون دنبال سویچ ماشین میگردن
۳۰- استارتمیزنن
۳۱- پنجاه متر میرن جلو
۳۲- ماشین رو نگه میدارن
۳۳- دوبارهبرمیگردن جلوی بانك
۳۴- از ماشین پیاده میشن
۳۵- كارتشون رو از توی دستگاهعابر بانك برمیدارن
۳۶- سوار ماشین میشن
۳۷- كارت رو پرت میكنن روی صندلیكنار راننده
۳۸- آرایششون رو توی آینه چك میكنن
۳۹- احتمالا یه نگاهی هم بهموهاشون میندازن
۴۰- راه میفتن و میندازن توی خیابون اشتباه
۴۱- برمیگردن
۴۲- میندازن توی خیابون درست
۴۳- پنج كیلومتر میرن جلو
۴۴- ترمزدستی رو آزاد میكنن ( میگم چرا انقدر یواش میره ها )
۴۵- به حركت ادامهمیدن
--- ازدواج ---
آهو خيلي خوشگل بود. يک روز يک پري سراغش اومد و بهش گفت: آهو جون!دوست داري شوهرت چه جور موجودي باشه؟
آهو گفت: يه مرد خونسرد و خشن و زحمتكش.
پري آرزوي آهو رو برآورده كرد و آهو با يك الاغ ازدواج كرد.
شش ماه بعد آهو و الاغ براي طلاق سراغ حاكم جنگل رفتند.
حاكم پرسيد: علت طلاق؟
آهو گفت: توافق اخلاقي نداريم, اين خيلي خره.
حاکم پرسيد: ديگه چي؟
آهو گفت: شوخي سرش نميشه, تا براش عشوه ميام جفتك مي اندازه.
حاكم پرسيد: ديگه چي؟
آهو گفت: آبروم پيش همه رفته, همه ميگن شوهرم حماله.
حاکم پرسيد: ديگه چي؟
آهو گفت: مشكل مسين دارم, خونه ام عين طويله است.
حاكم پرسيد: ديگه چي؟
آهو گفت: اعصابم را خورد كرده, هر چي ازش مي پرسم مثل خر بهم نگاه مي كنه.
حاكم پرسيد: ديگه چي؟
آهو گفت: تا بهش يه چيز مي گم صداش رو بلند مي كنه و عرعر مي كنه.
حاکم پرسيد: ديگه چي؟
ت: از من خوشش نمي آد, همه اش ميگه لاغر مردني, تو مثل مانكن ها مي مون?.
حاكم رو به الاغ كرد و گفت: آيا همسرت راست ميگه؟
الاغ گفت: آره.
حاكم گفت: چرا اين كارها رو مي كني ؟
الاغ گفت: واسه اينكه من خرم.
حاكم فكري كرد و گفت: خب خره ديگه چي كارش ميشه كرد.
نتيجه گيري اخلاقي: در انتخاب همسر دقت كنيد. نتيجه گيري عاشقانه: مواظب باشيد وقتي عاشق موجودي مي شويد عشق چشم هايتان را كور نكند!!!
۱-دعای ۱ کودک: خدایا برای زنانه فقیری که عکسشون در گوشیه بابامه لباس بفرست
۲- به يك تركه ميگن: 2*2 چند ميشه؟ ميگه: 5 تا! ميگن: برو بابا، 4 تا ميشه! ميگه: آخه من از يه راه ديگه رفتم!
۳- تركه فيلم جيمز باند ميبينه خيلي خوشش مياد. يكي ازش ميپرسه اسمت چيه ميگه: فَر...گضن فر!
۴- تركه زمين ميخوره، براي اينكه سه نشه تا خونه سينه خيز ميره
۵- تركه پسرش رفته بوده زير ماشين، با سنگ ميزنه درش بياره!
۶- تركه ميخواسته زيردريايي آمريكاييا تو خليج فارس رو غرق كنه، در ميزنه فرار ميكنه!
۷- به تركه ميگن سه تا ميوه نام ببركه با سين شروع بشه ميگه: سيب، سير، سحر! ميگن: سحر كه ميوه نيست؟! ميگه: نميدوني چه هلوييه!
۸- تركه ميره شكار خرگوش، صداي هويج در مياره
۹- آويني تو جنگ كشتهميشه، به تركه ميگن برو يه جوري به خانوادش خبربده. تركه ميره دم خونشون زنگ ميزنه، زن يارو ميگه: كيه؟ تركه ميگه: ببخشيد، منزل شهيد آويني؟
۱۰- تركه زنگ ميزنه خونه رفيقش ميگه: غضنفر! من لهجي دارم؟ رفيقش ميگه: آره! ميگه: پس گحط كن دوباره ميگيرم
۱۱-اواهه ميخوره زمين، ميگه: اِوا! تو هم جاذبه!
۱۲- تركه با ماشين ميره تو دره، بهش ميگن: چي شد بابا؟ چرا افتادي تو دره؟ ميگه: والله ما داشتيم تو جاده با ماشين ميرفتيم، هي جاده پيچيد، من پيچيدم، دوباره جاده پيچيد، باز من پيچيدم، يهو جاده پيچيد، من نپيچيدم!
۱۳- تركه از ساختمون ده طبقه ميفته پايين، همه جمع ميشن دورش، ازش ميپرسن: آقا چي شده؟ ميگه: والله منم تازه رسيدم
۱۴- تركه ميفته تو جزيره آدم خورا، آدم خورا ميگيرنش، رئيسشون ميگه: اينا رو پوستشون رو ميكنيم باهاش قايق درست ميكنيم. تركه هم يه چاقو ور ميداره ميگذاره رو شكمش، ميگه: جلو نيايد وگرنه قايقتونو سوراخ ميكنم
۱۵- تلويزيون داشته گل خداداد عزيزي رو به استراليا نشون ميداده، تركه تماشا ميكرده. دو سه بار كه صحنه آهسته گل رو نشون ميدن، تركه شاكي ميشه، ميگه: حالا اونقدر نشون بده تا اون دروازه بان بگيردش!
۱۶- تركه خودشو دار ميزنه، بعلت ضربه مغزي ميميره! ميان ميبينند با كِش خودشو دار زده
۱۷- يه جايي جشن بوده، تركه همينجوري ميره تو و شروع ميكنه به رقصيدن و بخور بخور. يكي ازش ميپرسه: ببخشيد! شما رو كي دعوت كرده؟ تركه ميگه: من از خونواده عروسم. يارو ميگه: ببخشيد، ولي اينجا جشن تولده
۱۸- تركه تو مسابقه بيست سوالي شركت ميكنه، قبلش بهش ميگن جواب بيسكويته، ولي تو همون اول نگو، اولش يه چند تا سوال كن كه ضايع نشه. تركه ميگه باشه و ميره تو مسابقه، ميپرسه: آقا، يك كويته؟! يارو ميگه: نه. ميگه: دوكويته؟ همينجوري ميگه تا ميرسه به نوزده كويت! يارو ميگه: من يه راهنمايي بهتون ميكنم، با چايي هم ميخورنش. تركه ميگه: آاااهان پس بگو، قنده؟
۱۹- تركه ميره امام رضا احساساتي ميشه ميگه: امام علي قربون لب تشنت برم پس كي ظهور ميكني؟
۲۰- عربه ميره مغازه با لهجه ميگه:آقا رُبععع دارين؟ يارو ميگه: داريم، ولي نه به اين غليظي!
۲۱- تركه زنگ ميزنه خونه دوست دخترش، باباش ور ميداره، هول ميشه ميگه: ببخشيد توپمون افتاده
۲۲- شيرهايه ميخواسته تاكسي بگيره، به يك تاكسي ميگه: مُشتقيم! تاكسيه، پنج متر جلو تر نگه ميداره. يارو ميگه: اي بـابـا! من كه ميخواستم اونجا پياده شم
۲۳- تركه تو اتوبوس واستاده بوده، يهو ميبينه بند كفشش بازه. به كنار دستيش ميگه: آقا قربون دستت، يك دقيقه اين ميله رو نگردار من بند كفشم رو ببندم
۲۴- تركه زنگ ميزنه به صدا سيما، ميگه: بابا اين چه وضعيه؟! اين سريال امام علي كه همش بدآموزي داره! يارو ميگه:چرا آقا؟ براي چي؟ تركه ميگه: بابا الان دو هفتهست هروقت ميام پسرمو تنبيه كنم، ميدوه ميره تو كوچه لخت ميشه
۲۵- يارو تركه تو جبهه پشت ضد هوايي بوده ميزنه يه هواپيما رو ميندازه. خلبانه با چتر نجات ميپره بيرون، تركه ميگه: بچهها در رين صاحابش اومد
۲۶- تركه ميره راهپيمايي، ميبينه شلوغه برميگرده!
۲۷- تركه 19 تا بچه داشته، بهش ميگن: چرا يك بچه ديگه نمياري، رُند شه؟! ميگه: فرزند كمتر، زندگي بهتر!
۲۸- تركه زنگ ميزنه خونه دوست دخترش، باباي طرف گوشي رو برميداره، هول ميشه ميگه: ساعت شانزده و پنجاه و چهار دقيقه
۲۹- تركه كفترشو گم ميكنه، تو روزنامه آگهي ميده: بيه بيه!
۳۰- كرده تو كردستان پونزده نفرو ميكشه، تو دادگاه به حداكثر مجازات محكوم ميشه. ميگيرن شلوارشو درميارن، پاش استرچ ميكنند! .
۳۱-تركه با زنش رفته بوده سينما، تو فيلم يهو يه گاوه شروع ميكنه دويدن طرف تماشاچيا. تركه يهو ميپره زير صندلي، زنش ميگه: بابا خجالت بكش! اين فيلمه. تركه ميگه: زن! من و تو ميدونيم فيلمه، گاوه كه نميدونه!
۳۲- تركه ميره آمريكا پيش رفيقش. از قضا همون موقع كنسرت ابي بوده، رفيقش ميگه پاشو بريم يك حالي بكنيم. جلو در سالن، يك بابايي واستاده بوده سيدي ميفروخته، هي داد ميزده: سيدي ابي، سيدي ابي. تركه يك نگاهي به يارو ميكنه، به رفيقش ميگه: ببين توروخدا مردم چه خنگن! اين يارو اين همه سال تو آمريكا بوده، هنوز اِي بي سي دي رو ياد نگرفته!
۳۳- تركه ميره بقالي، ميبينه رو ديوار بزرگ نوشتن: علي با ماست! حسن با ماست! حسين با ماست! ميگه: ببخشيد اقا، شما ماست خالي نداريد؟!
۳۴- تركه هر روز زنگ يك كليسا رو ميزده و در ميرفته. آخر پدر روحاني شاكي ميشه، يك روز پشت در كمين ميكنه، تا تركه زنگ ميزنه، خرشو ميگيره و ميپرسه چيكار داري؟ تركه حول ميشه، با تتپته ميگه: ببخشيد، عيسي هست؟!
۳۵- وسط اردبيل يه چاهي بوده، هي ملت ميافتادن توش،زخم و زيلي ميشدن. ميان تو شهرداري يك جلسه برگذار ميكنن كه واسه اين مشكل يك راه حلي پيدا كنن. يكي از مهندسا پا ميشه ميگه: يافتم! ما يك آمبولانس ميگذاريم بغل اين چاه، هركي افتاد توش رو سريع ببره بيمارستان. ملت همه هورا ميكشن..آفرين! ايول! دمت گرم! يك مهندس ديگه پا ميشه ميگه: الحق كه همتون نفهميد! آخه اينم شد راه حل؟! ملت ميگن، خوب تو ميگي چيكار كنيم؟ يارو ميگه: بابا تا اون آمبولانس طرف رو برسونه بيمارستان، كه بدبخت جون داده. ما بايد يك بيمارستان كناراين چاه بسازيم، كه همه بهش سريع دسترسي داشته باشن! ملت ديگه خيلي حال ميكنن، كف ميزنن سوت ميكشن، كه ايول بابا تو چه مخي داري! يهو يه مهندس ديگه پا ميشه ميگه: الحق هرچي بهمون ميگن خر، حقمونه! آخه اين شد راه حل؟! اين همه خرج كنيم يك بيمارستان بسازيم كنارچاه كه چي بشه؟ مردم تعجب ميكنن،ميگن: خوب تو ميگي چيكار كنيم؟ يارو ميگه: بابا اين كه واضحه، ما اين چاهو پر ميكنيم، ميريم نزديك يك بيمارستان يك چاه ميزنيم!
۳۶- تركه مهم ميشه زيرش خط ميكشن، تو امتحان مياد!
۳۷- تركه وزير مخابرات ميشه بعد از يه هفته مخابرات ورشكسته ميشه! از طرف دولت هيئتِ تحقيق تشكيلميدن، ميبينن براي رفاه حال جامعه ورداشته همه گوشيهاي تلفناي همگاني رو بيسيم كرده!
۳۸- به تركه ميگن چند تا بچه داري؟ ميگه 2 تا . ميپرسن: كدومش بزرگتره؟ ميگه: خوب اوليش!
۳۹- تركه ميره ماه عسل، يادش ميره زنش رو ببره!
۴۰- از تركه ميپرسن آرزوت چيه؟ ميگه: كاشكي تبريز پايتخت بود! ميگن: چرا؟! ميگه: آخه اون وقت به ماميگفتن بچه تهرون
۴۱- اردبيل زلزله مياد، تركه زنگ ميزنه مسئوليتش رو بر عهده ميگيره!
۴۲- به تركه ميگن: چند تا حيوون نام ببر كه پرواز كنه. ميگه: كبوتر، كلاغ، خر! بهش ميگن: بابا خر كه پرواز نميكنه! ميگه: بابا خره ديگه، يهو ديدي پرواز كرد
۴۳- آمريكاييه داشته تو رودخونه غرق ميشده، هي داد ميزده: help me, hellllp! تركه از اونجا رد ميشده ميگه: احمق جون اگه جاي كلاس زبان كلاس شنا رفته بودي الان غرق نميشدي!
۴۴- تمساحه ميره گدايي، ميگه:به من بدبختِ مارمولك كمك كنيد!
۴۵- تركه سربازيش تموم ميشه، وقتي كارت پايان خدمتشو بهش ميدن، نگاه ميكنه ميگه: اي بابا، من كه ازينا چهارتا دارم!
۴۶- تركه چراغ جادو پيدا ميكنه، دست ميكشه روش غولش در مياد ميگه: دو تا آرزو بكن. تركه ميگه: يه نوشابه خنك ميخوام كه هيچ وقت تموم نشه. غوله بهش ميده، تركه يكم ميخوره ميگه: به به! چقدر خنكه! يكي ديگه هم بده!
۴۷- تركه يه بسته هزار تومني ميشمره، 250 تومن كم مياره
۴۸- به تركه ميگن خيلي آقايي. ميگه: ما بيشتر!
۴۹- از تركه ميپرسن: بلدي پيانو بزني؟! ميگه: نه. ولي يه داداش دارم... اونم نه!
۵۰- به تركه ميگن چي شد ترك شدي؟! ميگه: والله من اولش كه ترك نبودم، تو بيمارستان با يه بچه ترك عوض شدم!
۵۱- تركه تو اتوبوس يه دختره خوشگل رو ميبينه، پياده كه ميشه شماره اتوبوس رو بر ميداره
۵۲ تركه مياد تهران، يه دختر خوشگل ميبينه، بهش ميگه: خانم اين دوست دختر كه ميگن شمايين؟
۵۳- تركه يه سكه اززير خاك پيدا ميكنه، روش نوشته بوده تاريخِ ضرب: 200 سال قبل از ميلاد
۵۴- قزوينيه ميره خونه يك ميليونره، دويست ميليون نقد ميدزده. بعد زنگ ميزنه خونه يارو ميگه: بچه رو بيارين پولارو ببرين!
۵۵- يك گروه از محققين انسان شناسي داشتن روي تفاوت مغز نژادهاي مختلف انسان تحقيق ميكردند، اول مغز يك آمريكاييه رو باز ميكنند، ميبينند اي بابا اينا اينقدر با الكترونيك و كامپيوتر ور رفتن كه تو مغزشون پر شده از IC و مدارهاي الكترونيكي. خلاصه ميترسن دست به يك چيزي بزنند خراب شه، زود مغز يارو رو ميبندند. بعد مغز يك ژاپنيه رو باز ميكنند، ميبينند اي بابا اين وضعش از آمريكاييه هم خراب تره و مغزش شده پر از مداراي نوري و چيزاي عجيب غريب، خلاصه مغز اين رو هم جرات نميكنند دست بزنند. بعد جمجمه يك تركه رو باز ميكنند، ميبينند تو ش فقط يدونه سيم ازين ور جمجه رفته اونور. باخودشون ميگن: خوب ما اينو قطع ميكنيم، اگه دييدم خيلي ضايع شد، فوقش دوباره وصلش ميكنيم! خلاصه سيمه رو قطع ميكنند، يهو گوشاي تركه ميافته!
۵۶- تركه زنگ ميزنه 118، ميگه: ببخشيد شماره تلفن غضنفر رو دارين؟! يارو ميگه: نه. تركه ميگه: پس من ميخونم يادداشت كنين
۵۷- تركه مجري مسابقه بيست سوالي ميشه، يارو ازش ميپرسه، جانداره؟ ميگه: نه. ميپرسه: تو جيب جا ميشه؟ تركه كلي فكر ميكنه، بعد ميگه: تو جيب جا ميشه اما اگه تو جيبت بريزي، جيبت ماستي ميشه!
۵۸- تركه ميخواسته به فلسطينيا كمك كنه، براشون سنگ پست ميكنه!
۵۹- تركه مرده شور بوده، بعد از يه مدتي ميگيرنش دهنش رو سرويس ميكنن. رفيقاش ميپرسن بابا مگه اين بيچاره چي كار كرده بود؟ ميگن: اين پدرسوخته سوالاي شب اول قبر رو تكثير كرده بود بين مردهها تقسيم ميكرد!
۶۰- از تركه ميپرسن شما همتون اينقدر ساده اين؟ ميگه: نه بابا، راهراهمون تو آفريقاست!
۶۱- تركه سوار اتوبوس ميشه، ميره يك گوشه واميسته. راننده بهش ميگه: آقا اين همه صندلي خالي، چرا نميشيني؟ تركه ميگه: حالا صبر كن، دو دقيقه ديگه همين يك ذره جا هم پيدا نميشه!
۶۲- از تركه ميپرسن شما تهراني هستين؟ ميگه: نه چشماتون قشنگ ميبينه!
۶۳- تركه بچش نميخوابيده، بهش ژل ميزنه!
۶۴- ترياكيه پيغامگير ميخره، پيغامشو ميذاره: هَشتم... ولي خَشتَم!
روزهاي تعطيل مثل بقيه روزها ساعتتون رو كوك كنين تا همه از خواب بپرن
سر چهارراه وقتي چراغ سبز شد دستتون رو روي بوق بذارين تا جلويي ها زود تر راه بيفتند
وقتي ميخواين برين دست به آب با صداي بلند به اطلاع همه برسونين
وقتي از کسي آدرسي رو مي پرسين بلافاصله بعد از جواب دادنش جلوي چشمش از يه نفر ديگه بپرسين
کرايه تاکسي رو بعد از پياده شدن و گشتن تمام جيبهاتون به صورت اسکناس هزاري پرداخت کنيد
همسرتون رو با اسم همسر قبليتون صدا بزنين
جدول نيمه تموم دوستتون رو حل کنين
روي اتوبان و جاده روي لاين منتهي اليه سمت چپ با سرعت پنجاه کيلومتر در ساعت حرکت کنين
وقتي عده زيادي مشغول تماشاي تلويزيون هستند مرتب کانال رو عوض کنين
از بستني فروشي بخواين که اسم پنجاه و چهار نوع بستني رو براتون بگه
در يک جمع سوپ يا چايي رو با هورت کشيدن نوش جان کنين
به کسي که دندون مصنوعي داره بلال تعارف کنين
وقتي از آسانسور پياده ميشين دکمه هاي تمام طبقات رو بزنين و محل رو ترک کنين
وقتي با بچه ها بازي فکري مي کنين سعي کنين از اونها ببرين
موقع ناهارتوي يک جمع جزئيات تهوع وگلاب به روتون استفراغي که چند روز پيش داشتين رو با آب و تاب تعريف کنين
ايده هاي ديگران رو به اسم خودتون به کار ببرين
بوتيک چي رو وادار کنيد شونصد رنگ و نوع مختلف پيراهنهاشو باز کنه و نشونتون بده و بعد بگين هيچ کدوم جالب نيست و سريع خارج بشين
شمع هاي کيک تولد ديگران رو فوت کنين
اگر سر دوستتون طاسه مرتب از آرايشگرتون تعريف کنين
وقتي کسي لباس تازه مي خره بهش بگين خيلي گرون خريده و سرش کلاه رفته
صابون رو هميشه کف وان حموم جا بذارين
روي ماشينتون بوقهاي شيپوري نصب کنين
وقتي دوستتون رو بعد ازيه مدت طولاني مي بينين بگين چقدر پير شده
وقتي کسي در جمعي جوک تعريف مي کنه بلافاصله بگين خيلي قديمي بود
چاقي و شکم بزرگ دوستتون رو مرتب بهش يادآوري کنين
بادکنک بچه ها رو بترکونين
مرتب اشتباه لغوي و گرامري ديگران هنگام صحبت رو گوشزد کنين و بهش بخندين
وقتي دوستتون موهاي سرش رو کوتاه ميکنه بهش بگين موي بلند بيشتر بهش مي ياد
بچه جيغ جيغوي خودتون رو به سينما ببرين
کليد آپارتمان طبقه سيزدهم تون رو توي ماشين جا بذارين و وقتي به در آپارتمان رسيدين يادتون بياد! ﴿اين راه هم جنبه هايي از مازوخيسم در بر داره
ايميل هاي فورواردي دوستتون رو هميشه براي خودش فوروارد كنين
توي كنسرتهاي موسيقي بزرگ و هنري ، بي موقع دست بزنين
هر جايي كه مي تونين ، آدامس جويده شده تون رو جا بذارين! ﴿توي دستكش دوستتون بهتره
حبه قند نيمه جويده و خيستون رو دوباره توي قنددون بذارين
نصف شبها با صداي بلند توي خواب حرف بزنين
دوستتون كه پاش توي گچه رو به فوتبال بازي كردن دعوت كنين
عكسهاي عروسي دوستتون رو با دستهاي چرب تماشا كنين
پيچهاي كوك گيتار دوستتون رو كه ۵ دقيقه ديگه اجراي برنامه داره حداقل ۲۷۰ درجه در جهات مختلف بچرخونين
با يه پيتزا فروشي تماس بگيرين و شماره تلفن پيتزا فروشي روبروييش كه اونطرف خيابونه رو بپرسين
شيشه هاي سس گوجه فرنگي و هات سس فلفل رو عوض كنين
موقع عكس رسمي انداختن براي هر كس جلوتونه شاخ بذارين
توي ظرفهاي آجيل براي مهموناتون فقط پسته ها و فندقهاي دهان بسته بذارين
شونصد بار به دستگاه پيغام گير تلفن دوستتون زنگ بزنين و داستان خاله سوسكه رو تعريف كنين
توي روزهاي باروني با ماشينتون با سرعت از وسط آبهاي جمع شده رد بشين
توي جاي كارت دستگاههاي عابر بانك چوب كبريت فرو كنين
جاي برچسبهاي قرمز و آبي شيرهاي آب توالت هتل ها رو عوض كنين
يكي از پايه هاي صندلي معلم يا استادتون رو لق كنين
توي مهموني ها مرتب از بچه چهار ساله تون بخواين كه هر چي شعر بلده بخونه
چراغ توالتي كه مشتري داره و كليد چراغش بيرونه رو خاموش كنين
ورقهاي جزوه ء ۳۰۰ صفحه اي دوستتون كه ازش گرفتين زيراكس كنين رو قاطي پاتي بذارين ، يه بر هم بزنين ، بعد بهش پس بدين
لحظه هایم مـــال تــو ..
بـه قیمت صـفر " تومن"
همین که
"تـــو" کنـــار "مـن" باشی
ثروتمـندترین انساـم ..
.
آدم ها ... ،
باهــــــم ها و بی هـــــم ها ...
زوج و فــــرد ...
و منـی که انگــــار با پـــلاک تـــنهــــائی ...
هیچ راهی به محدوده ی زوج و فرد نـدارم...!
.
بـی تو
تنهـاییـم را پک می زنم
تـا ریـه هایـم زنـدگـی را کـم بیـاورد
و شـرعـی ترین خودکـشـی را تجـربـه کنـم !!
.
همیشه دور نما ها
خواستنی ترند
مثل سراب
مثل فردا
مثل تو . . .
.
در انــتظــار هیــچ کــس نــیســتم
اما
هــنوز وقــتی نــویز مــوبایل روی اسپــیکر مــی افتد
دلــم می لرزد
شــاید تـو بــاشی.....!
.
روزی که فکــر می کنی یه کسی رو از ته "دِل" دوس داری . . .
هیچ وقت "وِلـــش" نـکن . . .
ممکنه دوباره تــکرار نشه . . .
باید 10 ، 15 سال بُگذره تــا بفهمی همون "یه بـــــــــــار" بوده . . .
که حــالت دیگــه خوب نمیشه . . .
"عشـق" یعنی حــالـت خوب باشه . . .
.
مثل نگه داشتن یک بادبادک در باد داشتنت کار دشواری است تو برو من سر به هوا هم به دنبال تو به باد خواهم رفت ...
سر به سرم مى گذارد...
ادامه اش بدهى،
عاشق تر مى شوم!!!
.
مرا
آنگونه که دوست داری تصور نکن
من سوژه گالری پرتره عکس هایت نیستم
من همینم،بدون فتوشاپ..
.
هی نیوتن
تو که دم از جاذبه میزنی
مرا کشف کن
منی که مدام غم ها جذبم میشوند!!!
.
چقدر دورتر از احســـآسـم ایستاده ای
آنجا که تــو ایستاده ای
صدای مرا هم نمی شنوی
چه برسد به دلـــتنـگـی ...!!
.
من عاشق نیستم!
فقط گاهی .....حرف تو که میشود دلم...
مثل اینکه تب کند
گرم و سرد می شود توی سینه ام چنگ می زند آب می شود
.
هروقـت که قهـــر می کنـی با مـن
بیشتـــر حس مجنـــون را درک می کنـــم...
.
از جنس کدام نور بودی ستاره من؟
که جسارت با تو بودن در من جنبید؟
و من چه عاشقانه به رویت لبخند زدم
و تو چه مهربانانه لبخندم را پاسخ گفتی
و این شد
عاشقانه ی آرام "من" و تو"
.
داشتـن یه حامـــی ؛
شیرین ترین چیز تو زندگی آدمه !
چه زن باشه ،
چه مرد ....
چه آشنا چه غریبه !
چه خونوادت ؛
چه دوستت .....
کاش یه آدمایی اینو بفهمن ... !!!
.
دلگیـرم از ایــن قابهـای مضحک بــی روح
لبخندهـای خـشک
احوال پـرسـی هـای معمـولـی
چشــمان من
ٺـصـویـری از جـنس نـگاه تو می خواهـد . . .!!
.
صدای گــام های تــــــو
ضربــان زندگـی من است
بـا من راه بیا با تو تشنــه ی زنده بودنـم ..
بچه ها به نظرتون چی بذارم؟
حالا چند تا اس ام س میذارم:
جیگرترین ....
. بهترین .........
. زیباترین .......
... فهمیده ترین.
.. با مرام ترین....
دوستی که داری منم خوش بحا لت!!!!
------------------------------------------------------------------------------------------------------------
- یک بوسه ز لبهای تو در خواب گرفتم / گویی که گل از چشمه مهتاب گرفتم / هرگز نتوانی که ز من دور بمانی چون در دل خود عکس تو را قاب گرفتم.
------------------------------------------------------------------------------------------------------------
عشق ميگن علاقه***نه كفگيرو ملاقه***دوستت دارم يه عالمه***اندازه يه قابلمه***من عاشق تو هستم***تو قابلمه نشستم*** يه لنگه كفش تو دستم***منتظر تو هستم
------------------------------------------------------------------------------------------------------------
تست معرفت شناسی :
اگه دوستم داری یک جوک بفرست .
اگه عاشقمی به من زنگ بزن .
اگه برات مهمم یک زنگ بزن .
اگه دوست داری هم دیگرو ببینیم یه sms خالی بفرست .
اگه از من خوشت نمی یاد هیچ کدوم از این کارهارو نکن.
------------------------------------------------------------------------------------------
برو به جهنم.
.
.
..
...
......
........
....
.
.چون فقط تو می تونی جهنم رو بهشت کنی.
علی:خانومت و دختر کوچولوت چطورن؟
دانیال: خوبن. اتفاقا معصومه و پارمیدا هم خیلی دوست دارن تو رو ببینن.
علی:آره منم همینطور. آخ که اگه من اون پارمیدای خوشگل و نازتو ببینم، می نشونمش توی بغلم و یه دل سیر ماچش می کنم و حسابی اون چشمای قشنگشو می بوسم.
وای که چه موهای لختی داره پارمیدا.
آدم دوست داره دستشو بکنه لای موهاش. با اینکه فقط
عکسشو دیدما، ولی عاشقش شدم. وای که این پارمیدا
چقدر ناز و خوردنیه! باور کن ببینمش اصن نمی ذارم
از توی بغلم تکون ...
دانیال: ببین ادامه نده. پارمیدا اسم زنمه! اسم دخترم معصومه ست!
ملانصرالدین شخصیتی است که داستان هایش تمامی ندارد و هنوز که هنوز است حکایات بامزه ای که اتفاق می افتد را به او نسبت می دهند و حتی او را با بسیاری از موضوعات امروزی همساز کرده اند.
در کشورهای آمریکایی و روسیه او را بیشتر با شخصیتی بذله گو و دارای مقام والای فلسفی می شناسند. به هر حال او سمبلی است از فردی که گاه ساده لوح و احمق و گاه عالم و آگاه و حاضر جواب است که با ماجراهای به ظاهر طنزآلودش پند و اندرزهایی را نیز به ما می آموزد.
داستان خویشاوند الاغ
روزی ملا الاغش را که خطایی کرده بود می زد,
شخصی که از آنجا عبور می کرد اعتراض نمود و گفت: ای مرد چرا حیوان زبان بسته را می زنی؟
ملا گفت: ببخشید نمی دانستم که از خویشاوندان شماست اگر می دانستم به او اسائه ادب نمی کردم؟!
داستان دم خروس
یک روز شخصی خروس ملا را دزدید و در کیسه اش گذاشت,
ملا که دزد را دیده بود او را تعقیب نمود و به او گفت:خروسم را بده! دزد گفت: من خروس ترا ندیده ام,
ملا دفعتا دم خروس را دید که از کیسه بیرون زده بود به همین جهت به دزد گفت درست است که تو راست می گویی ولی این دم خروس که از کیسه بیرون آمده است چیز دیگری می گوید.
داستان خروس شدن ملا
یک روز ملا به گرمابه رفته بود تعدادی جوان که در آنجا بودند تصمیم گرفتند سر بسر او بگذارند به همین جهت هر کدام تخم مرغی با اورده بودند و رو به ملا کردند و گفتند: ما هر کدام قدقد می کنیم و یک تخم می گذاریم اگر کسی نتوانست باید مخارج حمام دیگران را بپردازد!
ملا ناگهان شروع کرد به قوقولی قوقو! جوانان با تعجب از او پرسیدند ملا این چه صدایی است بنا بود مرغ شوی!
ملا گفت : این همه مرغ یک خروس هم لازم دارند!
داستان الاغ دم بریده
یک روز ملا الاغش را به بازار برد تا بفروشد, اما سر راه الاغ داخل لجن رفت و دمش کثیف شد, ملابا خودش گفت: این الاغ را با آن دم کثیف نخواهند خرید به همین جهت دم را برید.
اتفاقا در بازار برای الاغش مشتری پیدا شد اما تا دید الاغ دم ندارد از معامله پشیمان شد.
اما ملا بلافاصله گفت : ناراحت نشوید دم الاغ در خورجین است!؟
داستان مرکز زمین
یک روز شخصی که می خواست سر بسر ملا بگذارد او را مخاطب قرار داد و از او پرسید: جناب ملا مرکز زمین کجاست؟
ملا گفت : درست همین جا که ایستاده ای؟
اتفاقا از نظر علمی هم به علت اینکه زمین کروی شکل است پاسخ وی درست می باشد.
داستان پرواز در اسمانها
مردی که خیال می کرد دانشمند است و در نجوم تبحری دارد یک روز رو به ملا کرد و گفت:
خجالت نمی کشی خود را مسخره مردم نموده ای و همه تو را دست می اندازند در صورتیکه من دانشمند هستم و هر شب در آفاق و انفس سیر می کنم.
ملا گفت : ایا در این سفرها چیز نرمی به صورتت نخورده است؟
دانشمند گفت :اتقاقا چرا؟
ملا با تمسخر پاسخ داد: درست است همان چیز نرم دم الاغ من بوده است!
داستان درخت گردو
روزی ملا زیر درخت گردو خوابیده بود که ناگهان گردویی به شدت به سرش اصابت کرد و سرش باد کرد. بعد از آن شروع کرد به شکر کردن
مردی از انجا می گذشت وقتی ماجرا را شنید گفت:اینکه دیگر شکر کردن ندارد.
ملا گفت: احمق جان نمی دانی اگر به جای درخت گردو زیر درخت خربزه خوابیده بودم نمیدانم عاقبتم چه بود؟!
داستان قیمت حاکم
روزی ملا به حمام رفته بود اتفاقا حاکم شهر هم برای استحمام آمد حاکم برای اینکه با ملا شوخی کرده باشد رو به او کرد و گفت : ملا قیمت من چقدر است؟
ملا گفت : بیست تومان.
حاکم ناراحت شد و گفت : مردک نادان اینکه تنها قیمت لنگی حمام من است.
ملا هم گفت: منظورم همین بود و الا خودت ارزش نداری!
داستان قبر دراز
روزی ملا از گورستان عبور می کرد قبر درازی را دید از شخصی پرسید اینجا چه کسی دفن است!
شخص پاسخ داد : این قبر علمدار امیر لشکر است!
ملا با تعجب گفت: مگر او را با علمش دفن کرده اند؟!
داستان خانه عزاداران
روزی ملا در خانه ای رفت و از صاحبخانه قدری نان خواست دخترکی در خانه بود و گفت : نداریم!
ملا گفت: لیوانی آب بده!
دخترک پاسخ داد: نداریم!
ملا پرسید: مادرت کجاست:
دخترک پاسخ داد : عزاداری رفته است!
ملا گفت: خانه شما با این حال و روزی که دارد باید همه قوم و خویشان به تعزیت به اینجا بیایند نه اینکه شما جایی به عزاداری بروید!
داستان بچه ملا
روی ملا خواست بچه اش را ساکت کند به همین جهت او را بغل کرد و برایش لالایی گفت و ادا در می آورد, که ناگهان بچه روی او ادرار کرد!
ملا هم ناراحت شد و بچه را خیس کرد.
زنش گفت: ملا این چه کاری بود که کردی؟
ملا گفت: باید برود و خدا را شکر کند اگر بچه من نبود و غریبه بود او را داخل حوض می انداختم!
داستان ملا در جنگ
روزی ملا به جنگ رفته بود و با خود سپر بزرگی برده بود. ولی ناگهان یکی از دشمنان سنگی بر سر او زد و سرش را شکست.
ملا سپر بزرگش را نشان داد و گفت: ای نادان سپر به این بزرگی را نمی بینی و سنگ بر سر من می زنی؟
داستان نردبان فروشی ملا
روزی ملا در باغی بر روی نردبانی رفته بود و داشت میوه می خورد صاحب باغ او را دید و با عصبانیت پرسید: ای مرد بالای نردبان چکار می کنی؟ملا گفت نردبان می فروشم!
باغبان گفت : در باغ من نردبان می فروشی؟
ملا گفت: نردبان مال خودم هست هر جا که دلم بخواهد آنرا می فروشم.
داستان لباس نو
روزی ملا ملا به مجلس میهمانی رفته بود اما لباسش مناسب نبود به همین جهت هیچکس به او احترام نگذاشت و به تعارف نکرد!
ملا ه خانه رفت و لباسهای نواش را پوشید و به میهمانی برگشت اینبار همه او را احترام گذاشتند و با عزت و احترام او را بالای مجلس نشاندند!ملا هنگام صرف غذا در حالیکه به لباسهای نواش تعرف می کرد گفت: بفرمایید این غذاها مال شماست اگر شما نبودید اینها مرا داخل آدم حساب نمی کردند.
داستان ملا و گوسفند
روزی ملا از بازار یک گوسفند خرید در راه دزدی طناب گوسفند را از گردن آن باز کرد و گوسفند را به دوستش داد و طناب را به گردن خود بست و چهار دست و پا به دنبال ملا را افتاد.
ملا به خانه رسید ناگهان دید که گوسفندش تبدیل به جوانی شده است
دزد رو به ملا کرد و گفت من مادرم را اذیت کرده بودم او هم مرا نفرین کرد من گوسفند شدم ولی چون صاحبم مرد خوبی بود دوباره به حالت اول بازگشتم.
ملا دلش به حال او سوخت و گفت: اشکالی ندارد برو ولی یادت باشد که دیگر مادرت را اذیت نکنی!
روز بعد که ملا برای خرید به بازار فته بود گوسفندش را آنجا دید. گوش او را گرفت و گفت ای پسر احمق چرا مادرت را ناراحت کردی تا دوباره نفرینت کند و گوسفند شوی!؟
داستان خانه ملا
روزی جنازه ای را می بردند پسر ملا از پدرش پرسید : پدرجان این جنازه را کجا می برند؟!
ملا گفت او را به جایی می برند که نه اب هست نه نان هست نه پوشیدنی هست و نه چیز دیگری
پسر ملا گفت : فهمیدم او را به خانه ما می برند!
داستان داماد شدن ملا
روزی از ملا پرسیدند : شما چند سالگی داماد شدید؟
ملا گفت به خدا یادم نیست چونکه آن زمان هنوز به سن عقل نرسیده بودم!
داستان گم شدن ملا
روزی ملا خرش را گم کرده بود ملا راه می رفت و شکر می کرد. دوستش پرسید حالا خرت را گم کرده ای دیگر چرا خدا را شکر می کنی؟
ملا گفت به خاطر اینکه خودم بر روی آن ننشسته بودم و الا خودم هم با آن گم شده بودم!؟
داستان دوست ملا
روزی ملا با دوستش خورش بادمجان می خورد ملا از او پرسید خورش بادمجان چه جور غذایی است؟
دوست ملا گفت : غذای خیلی خوبی است و راجع به منافع ان سخن گفت.
بعد از اینکه غذایشان را خوردند و سیر شدند بادمجان دلشان را زد به همین جهت ملا شروع کرد به بدگویی از بادمجان و از دوستش پرسید: خورش بادمجان چگونه غذایی است!؟
دوست ملا گفت: من دوست توام نه دوست بادمجان به همین جهت هر آنچه را که تو دوست داری برایت می گویم!
داستان ماه بهتر است
روزی شخصی از ملا پرسید: ماه بهتر است یا خورشید!؟
ملا گفت ای نادان این چه سوالی است که از من می پرسی؟ خوب معلوم است, خورشید روزها بیرون می آید که هوا روشن است و نیازی به وجودش نیست!
ولی ماه شبهای تاریک را ورشن می کند, به همین جهت نفعش خیلی بیشتر از ضررش است
من آدمِ غایب جوابی هستم ؛ دو سه هفته بعد از اینکه طرف یه چیزی بارم کرد توی حموم جوابشو به خودم میدم …
.
.
بچه که بودیم سر کلاس قرآن میخواستم قرآن بخونم یه ژستی میگرفتم که نگو !
بسم الله الرحمن الرحیم رو فقط مثل عبدالباسط میخوندم ، بقیه شو میرفتم تو پایه عباس قادری و جواد یساری …
.
.ساعت ۶ صبح تو رادیو گفت با هرکی قهرین همین الان بiش زنگ بزنین و آشتی کنین ، والا با هرکی هم آشتی باشیم اون موقع صبح بهش زنگ بزنیم ۱۰سال باهامون حرف نمیزنه …
.
.
.
بفرما و بشین و بتمرگ ، هر سه یک معنی داره اما هیچ کدوم اثرش مثل “گ.و.ه نخور” نیست !
.
.
رفیقم یه سرفه هایی میکنه انگار که ۱۰ ساله داره سیگار میکشه ، در حالیکه ۹ ساله داره سیگار میکشه !
.
.
دانشمندا کشف کردن که خورشید روزها بی جهت روشنه …
در اصل باید شبها که تاریکه روشن باشه !
.
.
خانومای عزیز :
وقتی یه کاری رو به آقایون میدین که انجام بدن ، حتما انجامش میدن …
نیازی نیست هر ۶ ماه یک بار یادآوری کنین !
.
.
غم انگیزترین ماجرا همین قصه جدایى آدمیزاد از رختخوابه ، به خصوص اگه مجبور باشى در یک صبح سرد و بى روح پاییزى خونه رو ترک کنى !
.
.
چهار فرضیه ی زندگی من :
فرضیه ی اول : هیچ چیز اهمیت نداره
فرضیه ی دوم : حتی فرضیه ی اول
فرضیه ی سوم : هر فرضیه ی یه استثنا داره
فرضیه ی چهارم : به جز فرضیه ی اول !
.
.
.
پسر داییم دهه هفتادیه مدرسه غیرانتفاعی ثبت نامش کردن سالی ۶ میلیون !
یادش بخیر ناظممون میگفت فردا ۵۰۰تومن کمک به مدرسه با خودتون بیارید ، خونه ما میریخت به هم !!!
.
.
من همیشه راست میگم حتی وقتی دروغ میگم !!!
.
.
سوال : جمع “اژدها” چی میشه ؟
جواب :
وای چقدر اژدها
اژدهایان
اژدهایون
اژدهاجات
اژدهاها
اژدهاین
چندین اژدها !!!
نه بچه ها واقعا جمع اژدها چی میشه ؟؟؟
.
.
یکی از فانتزیام اینه :
ززااررت بزنم تو صورت یکی بگم نخواب …
بخوابی میمیری ؛ تو باید زنده بمونـــی !
.
.
سعی کنین خودتون باشین و اگه اینی که الان هستین خودتونه ، سعی کنین خودتون نباشین !
.
.
کی گفته پایان شبه سیه سپید است ؟
اصن از کجا معلوم سپید باشه شاید صورتی باشه یا بنفش شایدم آبیه یواش …
.
.
ببین مال بقیه هم رفته یا فقط مال ماست ؟
[اولین جمله ای که موقع قطع برق ایرانیها به زبان می آورند]
.
.
همیشه احمقا تو اکثریت هستن !
جالبه همون اکثریت احساس می کنن که جزو اقلیت هستند …
.
.
یکی از فانتزیام اینه که کنترل تلویزیون خونمونو بردارم برم دم این مغازه های صوتی تصویری ، این تلویزیونایی که گذاشتن پشت ویترینو خاموش کنم …
.
.
دوستان عزیز بهم مشاوره بدید :
به نظرتون بعد از این که فوق لیسانسم رو گرفتم فلافلی بزنم یا آب هویجی ؟
.
.
بدتر از اونایی که وقتی شوخی میکنی جدی میگیرن ، اونایی هستن که وقتی جدی میگی شوخی میگیرن …
.
.
یه سری هستن وقتی به سرعتگیر میرسن تقریبا از ماشین پیاده میشن دو سرشو میگیرن میزارنش اونور دست انداز که یه وقت ماشین آسیب نبینه …
.
من آدمِ غایب جوابی هستم ؛ دو سه هفته بعد از اینکه طرف یه چیزی بارم کرد توی حموم جوابشو به خودم میدم …
.
.
بچه که بودیم سر کلاس قرآن میخواستم قرآن بخونم یه ژستی میگرفتم که نگو !
بسم الله الرحمن الرحیم رو فقط مثل عبدالباسط میخوندم ، بقیه شو میرفتم تو پایه عباس قادری و جواد یساری …
.
.ساعت ۶ صبح تو رادیو گفت با هرکی قهرین همین الان بiش زنگ بزنین و آشتی کنین ، والا با هرکی هم آشتی باشیم اون موقع صبح بهش زنگ بزنیم ۱۰سال باهامون حرف نمیزنه …
.
.
.
بفرما و بشین و بتمرگ ، هر سه یک معنی داره اما هیچ کدوم اثرش مثل “گ.و.ه نخور” نیست !
.
.
رفیقم یه سرفه هایی میکنه انگار که ۱۰ ساله داره سیگار میکشه ، در حالیکه ۹ ساله داره سیگار میکشه !
.
.
دانشمندا کشف کردن که خورشید روزها بی جهت روشنه …
در اصل باید شبها که تاریکه روشن باشه !
.
.
خانومای عزیز :
وقتی یه کاری رو به آقایون میدین که انجام بدن ، حتما انجامش میدن …
نیازی نیست هر ۶ ماه یک بار یادآوری کنین !
.
.
غم انگیزترین ماجرا همین قصه جدایى آدمیزاد از رختخوابه ، به خصوص اگه مجبور باشى در یک صبح سرد و بى روح پاییزى خونه رو ترک کنى !
.
.
چهار فرضیه ی زندگی من :
فرضیه ی اول : هیچ چیز اهمیت نداره
فرضیه ی دوم : حتی فرضیه ی اول
فرضیه ی سوم : هر فرضیه ی یه استثنا داره
فرضیه ی چهارم : به جز فرضیه ی اول !
.
.
.
پسر داییم دهه هفتادیه مدرسه غیرانتفاعی ثبت نامش کردن سالی ۶ میلیون !
یادش بخیر ناظممون میگفت فردا ۵۰۰تومن کمک به مدرسه با خودتون بیارید ، خونه ما میریخت به هم !!!
.
.
من همیشه راست میگم حتی وقتی دروغ میگم !!!
.
.
سوال : جمع “اژدها” چی میشه ؟
جواب :
وای چقدر اژدها
اژدهایان
اژدهایون
اژدهاجات
اژدهاها
اژدهاین
چندین اژدها !!!
نه بچه ها واقعا جمع اژدها چی میشه ؟؟؟
.
.
یکی از فانتزیام اینه :
ززااررت بزنم تو صورت یکی بگم نخواب …
بخوابی میمیری ؛ تو باید زنده بمونـــی !
.
.
سعی کنین خودتون باشین و اگه اینی که الان هستین خودتونه ، سعی کنین خودتون نباشین !
.
.
کی گفته پایان شبه سیه سپید است ؟
اصن از کجا معلوم سپید باشه شاید صورتی باشه یا بنفش شایدم آبیه یواش …
.
.
ببین مال بقیه هم رفته یا فقط مال ماست ؟
[اولین جمله ای که موقع قطع برق ایرانیها به زبان می آورند]
.
.
همیشه احمقا تو اکثریت هستن !
جالبه همون اکثریت احساس می کنن که جزو اقلیت هستند …
.
.
یکی از فانتزیام اینه که کنترل تلویزیون خونمونو بردارم برم دم این مغازه های صوتی تصویری ، این تلویزیونایی که گذاشتن پشت ویترینو خاموش کنم …
.
.
دوستان عزیز بهم مشاوره بدید :
به نظرتون بعد از این که فوق لیسانسم رو گرفتم فلافلی بزنم یا آب هویجی ؟
.
.
بدتر از اونایی که وقتی شوخی میکنی جدی میگیرن ، اونایی هستن که وقتی جدی میگی شوخی میگیرن …
.
.
یه سری هستن وقتی به سرعتگیر میرسن تقریبا از ماشین پیاده میشن دو سرشو میگیرن میزارنش اونور دست انداز که یه وقت ماشین آسیب نبینه …
یکی از بچه ها از اون قلیون کشای حرفه ایه
جوری که داره تمرین میکنه با دود قلیون مثلث متساوی الساقین درست کنه!
لازم به ذکره که آخرین بار ذوزنقه داده بیرون !
.
.
.
پوست کنار ناخن از خیانتکار ترین پوستهاست
اولش فقط یه ذره گوشه ى ناخنه اما تا میکشیش تا زیر زانوت میاد پایین !
.
.
.
داشتیم فیلم هندی میدیدیم
سلمان خان با یه کلاش یه گردان زرهی رونابود کرد !
گفتم بابا ایناخالی بندیـــه!
بابام برگشت گفت خالی بندی اینه که راننده سیگار میکشه ، تو بوی سیگار میـدی !
هیچی دیگه ضایع شدیم نشستیم ادامه فیلم رو نیگا کردیم
.
.
.
بابام اومده میگه قانون جدید راهنمایی و رانندگی رو شنیدی ؟
گفتم: نه
گفت: تصویب کردن از این به بعد اونایی که بنزین نمی زنن
غلط میکنن ماشینو ببرن بیرون !
.
.
.
میگن تو بهشت سر کلاس استاد هی میگه خسته نباشید
دانشجوها میگن خسته نیستیم بقیه درسو بگو دیگه …!
.
.
.
ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻓﺎﻧﺘﺰﯾﺎﻡ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ ﺑﺘﻮﻧﻢ ﻣﺰﻩ ﻗﻬﻮﻩ ﺗﺮﮎ ﺭﻭ ﺍﺯ ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ ﺗﺸﺨﯿﺺ ﺑﺪﻡ
ﻻﻣﺼﺐ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺎ ﮐﻼﺳﻪ
ﻭﻟﯽ ﻓﻌﻼ” ﻓﻘﻂ ﻓﺮﻕ ﺷﯿﺮ ﮐﺎﮐﺎﺋﻮ ﺑﺎ ﻗﻬﻮﻩ ﺭﻭ ﻣﯿﺪﻭﻧﻢ =))
.
.
.
حس رنگ زرد چراغ راهنمایی رانندگی رو دارم که هیچکی بهش
تـــــــوجـــــــه نمیکنه !
.
.
.
یه حقیقتِ خیلی باحال :
پسرا عاشق فوتبالن ..
دخترا عاشق بازیکنای فوتبالن…!
.
.
.
قبض برقمون اومده ۱۸ هزار تومن!
بابام : مطمعنی ۱۸ هزار تومنه؟! شاید ۱۸۰ هزار تومن باشه!
من : نه. همون ۱۸ هزار تومنه
بابام : مطمعنی قبض ماس؟!
من : آره
بابام شاید قدیمیه؟!!!!
من : نه بابا واسه همین دوره س!
بابام : شاید به تومن نوشته!!!
من نه
بابام تا الان نزدیکِ ۵۴ رکعت نماز شُکر خونده!
.
.
.
یکی ﺍﺯ ﺳﺮﮔﺮﻣﯿﺎﻡ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ…
ﻫﺮ ﺟﺎ ﺧﺎﻧﻮﻣﺎ ﭼﺎﻗﻮ ﺩﺳﺘﺸﻮﻧﻪ ﺑﺮﻡ
ﺍﺯ ﺟﻠﻮﺷﻮﻥ ﺭﺩ ﺷﻢ ﺗﺎ ﺩﺳﺘﺎﺷﻮﻧﻮ ﺑﺒﺮﻥ !
.
.
آقا تجربه ثابت کرده …!
اگه بالای سرِ کتری وایستی آبش دیرتر جوش میاد !
برید کنار دورشو خلوت کنین بزارین کارشو بکنه…!!:)))
.
.
.
مطالب خنده دار جدید
بچه که بودم مدرسه مون چسبیده به خونمون بود
از بلندگو که صدام می کردن یه بار تو مدرسه کتک می خوردم یه دست توی خونه
.
.
.
بــابـــام یهههههــو اومـــد تو اتاقــــم بهـــم گفـــت :
تـــو کـــه چــشــمات خیــلــی قــشنــگه
تــو کـــه چشـــمات خیــلی عجــیبه!
خنده بازار
تـــو کـــه ایـــن هــمـــه نگـــاهــت واســـه چشــمام گرمـــو نجـــیبه
مــن یهــو ذوق مرگ شـــدم تـــا به خـــودم اومـــدم دیــــدم. . .
دارم ماشــــین بابامو لنــــگ میکشــــم!
نفهـــمیــدم چــــی شـــد !!
.
.
.
خانم های عزیز لطفا جزوات را با خودکاری غیر از آبی ، مشکی و حداکثر قرمز ننویسید
موقع کپی گرفتن ، بدجور میوفته !
در صورت تکرار این عمل جزوه اصلی از شما گرفته خواهد شد و کپی ها را تحویلتان خواهیم داد
با تشکر ، جمعی از دانشجویانِ نمونه !
.
.
.
مطالب خنده دار
تلویزیون میگه گوشی های GLX توی جیب جا میشه و راحت از جیب بیرون میاد!
مگه برند های دیگه رو با خاور و نیسان حمل میکنن ؟ یا با سیم بکسل میاد بیرون !؟
.
.
.
.
.
.
دقت کردین تو فیلم و سریال های ایرانی وقتی دوتا دانشجو میخوان عاشق هم بشن
باید پسره اشتباها به کیف دختره بزنه تا همه
وسایلش بریزه و تو جمع کردن کمکش کنه و عاشقش بشه ؟
.
.
.
دقت کردین تو فیلما آدم پولدارا یا سرطان دارن یا بدبخت بیچاره و تنهان ؟
.
.
.
جدیدترین جملات جالب و کوتاه
هیچ وقت بر اساس ِ یه عکس سهرخ عاشق دختر نشین.
حتما یه عکس ۳*۴ پرسنلی ببینین و بعد تصمیم بگیرین !
.
.
.
داداش کوچیک دوستمو بردیم آمپول بزنیم…
پرستار گفت:
بخواب آمپولتو بزنم…
بچه گفت:
خوابم نمیاد… ^_^
.
.
.
لعنت به اون کســــی که ….
وقتـــــی بهــــش محبـــت می کنــــی …
خیــــال می کنــــه بهـــش احتیـــاج داری
.
.
.
شنیدم بهترین خواننده ساله ۲۰۱۲ جاستین بیبر شد
اولش تعجب کردم،ولی یادم افتاد که فدراسیون فوتباله ایرانم شد بهترین فدراسیون آسیا….
سریعا شکم برطرف شد!!
.
.
.
شما یادتون نمیاد یکی از بزرگترین دغدغه های ما
خفه کردن صدای مودم های دایل آپ بود !
.
.
.
تا حالا دقت کردین بعضی وقتا تو آینه به خودتون نگاه میکنین
میبینین چقد خوشگلین،بعد با گوشی که از خودتون عکس میگیرین
میبینید شبیه “اورانگوتان” شدین )
.
.
.
بابام اومده بهم میگه :
پاشو برو ماشین رو بزن تو پارکینگ
میگم : بابا به خدا خسته م ، نمی تونم !!
میگه : ده تومان می دم برو ، منم خسته م…..
میگم : بیخیال …. ده تومان میدم خودت برو ….
پاشده شلوارش و می پوشه و میگه مرد نیستی اگه ندی
پای مردونگیم موندم ده تومان پیاده شدم بهش دادم !!
داد میزنه میگه : خانوم پاشو بیا بریم لبو بخوریم!
من
بابا ))
دخترخالم سرما خورده بهش گفتم پونه و نعنا دم کنه بخوره بعد یک ساعت اس داده که پونه و نعنا که گفتی سرخ کردم خوردم بدتر شدم….(:تعجــــــــــــــب)
من:|:|
کل گیاهان خانواده نعنا:|:|:|
ابن سینا درحال پاره کردن کتاب قانون:|:|
زکریای رازی در حال شیون و ناله در قبر:|:|
منم نفت بیارم خودمو آتیش بزنم:(:(
.
جلو تلویزیون نشسته بودم داشتم تلویزیون میدیدم گوشیمم دستم بود داشتم با صدای بلند “انگری بردز” بازی میکردم یهو مامانم برگشت بی مقدمه گفت :
نگاه کن تو رو خدا ۳۰ سال بچه بزرگ کردیم که یا تو اتاقش بشینه مانیتورو نگاه کنه لبخند بزنه واسه خودش یا گوشیشو دستش بگیره با گوشیش کفتر بازی کنه !!!
.
.
.
بابام امروز ۱ تن هندونه خریده واسه گوسفندای بابا بزرگم و میگه : بخورن جیگرشون حال بیاد …
حالا من دیروز داشتم یه نصفه هندونه میخوردم بهم میگه : سگ خورش نکن اسراف کنی … قاشق بردار تهشو قشنگ بتراش وگرنه دیگه از هندونه خبری نیست …
یعنی بخوام به صورت ریاضی حساب کنم : من <<< گوسفند
.
.
.
پسر خالم ۲سالشه گرفتیمش با هزار زحمت آشغالای دماغشو خالی کردیم ، گریه میکنه گیر داده میگه بزارید سر جاش !
.
.
.
چند وقت پیش حس کمبود محبت داشتم رفتم یه کم بتادین روی دستم ریختم و اومدم جلو مامانم سرفه کردم گفتم وای دارم خون بالا میارم …
مامانم زد تو سرم گفت از بسکه میری تو اون اینترنت بی صاحاب ؛ برو توالت فرشامو کثیف کردی …
بابام کلا محلم نذاشت …
داداش کوچیکم هم داشت از خوشحالی بالا پایین میپرید و میگفت آخ جون اگه سعید بمیره اتاقش مال من میشه !
خدا این حس رو نصیب دمپایی ابری توی دستشویی نکنه
.
.
.
مامان و بابام چند شب پیش با هم دعواشون شد و مامانم قهر کرد رفت خونه مامانش اینا …
بابام گفت به جهنم خودم به تنهایی زندگی میکنم ! بعد از چند شب که کلی ظرف نَشُسته تو کابینت جمع شد ، دستارو زد بالا ظرفا رو بشوره ؛ دیدم زیر لب داره غر میزنه و میگه اینم شد زن ؟؟؟ ببین این قابلمه ها چقدر جرم گرفته سیاه شده ؟!؟!؟!
صدام زد آهای پسر بیا ببین انقدر ساییدم این قابلمه رو ، ببین چه برقی میزنه کیف کن برو برا مامانت تعریف کن …
رفتم نگاه کردم دیدم همه قابلمه های تفلون مامانم رو با سیم ظرف شویی به قدری ساییده که سفید شده !
فقط اب دهنم رو قورت دادم و آماده جنگی عظیم شدم …
.
.
.
مامانم به مدت یک هفته رفته خونه خالم ، مام داشتیم از گشنگی میمردیم و کل خونه هم ریخت و پاش بود …
براش اس ام اس دادم :
رفیق من سنگ صبور غمهام / به دیدنم بیا که خیلی تنهام
هیشکی نمیفهمه چه حالی دارم / چه دنیایه رو به زوالی دارم
مامانم تو جوابم نوشته بود :
تنهای بی سنگ صبور / خونه ی سرد و سوت کور
توی شبات ستاره نیست / موندی و راه چاره نیست
اگرچه هیچکس نیومد ، سری به تنهاییت نزد
اما تو کوه درد باش ، طاقت بیار و مرد باش
یه چندتا شکلک خنده شیطانی و زبون درآوردنم برام فرستاده بود !
خب مادر خانوووم الان چه وقته حاضر جوابیه ؟ پاشو بیا به خونه زندگیت برس دیگه
.
.
.
به بابام میگم : بابا نوشابه خریدی برام ؟
میگه : پوکیه عقل که داری میخوای پوکیه استخونم بگیری ؟؟؟
من :|
مهر پدری :|
نوشابه خانواده :|
و دیگر هیچ …
.
.
.
دیشب خونه مامان بزرگم بودیم . یه دختر دایی دارم به زور قدش دو وجبه و تازه ۶ سالش شده . دیدم یه گوشه نشسته بدجوریم تو فکره . رفتم بهش گفتم چی شده عزیزم ؟! گفت به نظر تو وقتی عاقد ازم پرسید آیا بامهریه ۱۳۸۵ ( سال تولدش ) سکه وکیلم من بگم با اجازه پدر و مادرو بزرگترا بله یا نه سریع بگم بله ؟!
راستی مزدا ۳ داشته باشه بهتره یا سانتافه ؟!
من
فامیل
نهاد حمایت از کودکان سازمان ملل نسل سوخته
رویاهای بچگیم
فک و فامیله داریم ؟
.
.
.
مــــن بیشـــتر وقتـــا با تاکــسی میـــرم دانشــگاه!!!! حــالا یـــه روز بـابـام مــهربون شـــد و ســوییچ ماشـینــشو داد گفــت با ماشیـــن برو
خلاصـــه مــام ماشــینو ورش داشــتیم و خوشــحال رفتــیم دانشــگاه ولــی از اونجــایی کــه به ماشــین بردن عادت نداشــتم موقع برگــشت یادم رفــت ماشــین آوردم با تاکـــسی برگـــشتم خونــه
هـــه!!!
فردا صبــحش که بــابــام اومـــد بره ســر کار رفــت تو پارکــینــگ دیــد ماشــین نیســت دادو بیداد که ماشــین و بردن حالا همــه همســایه هام جمــع شــدن می خـــوان زنگ بزنن پلیـــس !!!
منــــم شـــدید ناراحـــت که یهـــو یکـــی از همـــسایه ها گفـــت البته من ماشیـــنتونو از دیروز تا حالا نــدیــدم ایــنو کــه گفـــت فهـــمیدم کــه چه گــندی زدم
حالا مگــه روم میـــشه بگم ماشــین کجاســـت ?????
مـــن : بابا فــک کنـــم بدونـــم ماشـــین کجــاس
بــابــام : کجــاس؟؟؟
من:دیـــروز دادی برم دانشـــگا یادم رف بیارمـــش:(
بــابــام که کــلا ازم قطــع امیــد کـــرد
همسایه هام همووووون کف پارکینگ هیلیـــکوپتری مـــیزدن
اینـــم مــن مث همـــیشه ¯\_(ツ)_/¯
.
.
.
کافیه بابام یه کار بگه منم با دلیل بگم الان نباید انجامش بدم چون فلان میشه
در هر جمعی چه فامیلی چه دوستانه چه غریبه چه…. میگه به تنبل یه چیز بگو صد تا پند بهت میده !
هیچی دیگه آبرویی در اجتماع نمونده واسم
.
.
.
شمایی که وقتی از عابر بانک پول میگرید، میشمریدش، حالا گیرم که کم بود، چی کار میخوای بکنی ؟؟
هــــــــــــــان ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
فقــــــــط من اینجوریم یا شمـــــــــــــا اینجوری هستید ؟
.
.
.
بــابـــابزرگـــم زنگ زده: سلامممم کیـــارش ! پســـرم پاشیـــن بیــاین اینجـــا کارتون دارم امیــــر و بنیـــامین و پیـــمانم خبــــر کن! آآآآآ قــــربونٍ پســـر!
مـــن: فـــدات بشم بــابــاجون اشتبــا گرفتـــی مــن اَ …
پشتٍ خط به مـــامـــان بزرگـــم میگه: خــانوم اشتبــاس! قطـــع کـــرد!
دوبـــاره زنــگ زده: سلاممم آقــا امیــــر! گل پســـر با … و … و … پاشیـــن بیایـــن اینجـــا کارتـــون دارم! اومــــدینا؟؟
منم داشتــم می مـــردم اَ خنده میگـــم: مگه الان زنگ نــــزدی جیــــگر؟؟
بــابــاجـــون: چـــرا اما شمــاره کیـــارشُ انگار اشتبـــا داده به مـــن! اشتبــا بود امیــــر بــابــا اومدیــاااااا؟؟
مـــن:))))))))) بــاشه!
حــالا رفتیــــم پیمـــان میگـــه: زنگ زده به مـــن گفته امیـــــر گوشــیش خــامـــوش بوده به بنیـــامین گفتم!
آخــــه هـــوش و حـــواست تو کیســـه صفــــرام بعـــد بهش گفتیـــم غش عش میخنــــده میگـــه: دیـــدین چه بــابــاجـــونٍ بــاحـــالی داریــــن؟؟؟؟؟؟؟؟
نمیگـــــم فک و فامیــــله داریم چـــون عــاشقشـــم:)
.
.
.
من یه خواهرزاده ی ۳ساله دارم آقا… وقتی بیکارتوخونه نشستم باورکنیدتاجوابشوندم تا۲۴ساعت فقط خواهدگفت=دایی.علیییییی.وقتی هم جوابشو میدم فقط نگام میکنه تازه وقتی هم میزنه زیرگریه میپرسیم چی شد میگه دایی زد… من تااینحدم یعنی لطفا مسعولین رسیدگی کنن این بچه های دهه ی جدید چشونه
.
.
.
یه روز سرد زمستونی با،بابام تو حیاط وایسادیم! باباهه برگشته بهم میگه برو در حیاطو ببند،هوا سرده، مام رفتیم،رسیدم نزدیک در به خودم گفتم؛یعنی در حیاطو ببندم هوا گرم میشه! برگشتم .باباهه رو نگاه کردم! دیدم یه لبخند خفنی رو لبشه!نگو منو سوژه کرده! اینم باباست ما داریم!!!!!!
.
.
.
اس ام اس زدم به داداشم میگم اگه پول داشتی واسم شارژ بخر خونه حساب میکنیم. اس داده باشه ولی الان خونه ی دوستمم هر وقت دارم حرکت میکنم یه تک بنداز یادم بیار!!!!!!!!!! خو داداش گلم من علم غیب ندارم که دارم؟ نه واقعا دارم؟
خو چه جوری بفهمم تو داری میای؟ داداشه ما داریم؟
.
.
.
بچه ها کمکم کنین. مامان بابام رفتن دکتر تغذیه. دکتره هم بهشون یه برنامه رژِمی داده. الان ما تو خونه به صورت جیره بندی شده فقط داریم علف می خوریم. اخه بی انصافا یکم بیشتر علف درست کنین که اگه سیر نشدین سهمیه علف منو نخورین دیگه. من که اضافه وزن ندارم خبر مرگم. من غذا می خام. اصلا بر می گردم به همون یتیم خونه ای توش بودم. گشنمههههه
(هیچ فهمیدین که ما حتی واسه لاغری هم به دکتر مراجعه میکنیم. اوف ایجور امکانات داریم ما)
.
.
.
یکی از دوستام می گفت:
تاساعت۲:۳۰ نهار نخوردم منتظر داداشم بودم که بیاد با هم نهار بخوریم
بعد که داداشم اومده بهش میگم داداش تا الان نهار نخوردم منتظر تو بودما
برگشته میگه من که میدونم چرا تاالان واستادی
میگم چرا؟
میگه وایسادی تامن بیام نهار بخوری سفره رو من جمع کنم !!!هان؟؟؟
.
.
.
کی از دوستام هست هر وقت زنگ میزنم خونشون میگه مهمون داریم منم بهش گفتم اگه روزی یه مهمونم داشته باشین همه ی اعضای سازمان ملل و یونیسف هم که اومده بودن خونتون تا حالا تموم شده بودن
فک و فامییییییییییییله دارن ماشالا هزار پا
کاخ سفید رو سیاه شده :|
.
.
.
مادرم زنگ زده خوابگاه بهش میگم مامان کار دارم یه ۳۰ دقیقه دیگه زنگ بزن …
برگشته میگه من دیگه وقت ندارم شتلق گوشیو گذاشته الان یه هفتست بهم زنگ نمیزنه !!!!!!!
خوب چیکار کنم که کار داشتم مادر من
مامانه حساس که ماداریم !!!!!!
والله
نمیدونم این درس خوندن چی داره که تا میری دو کلمه درس بخونی حتی خاطرات دوران کودکی اونم با وضوح HD یاد آدم میاد !
.
.
روش درس خوندن من در ایام امتحانات :
این که نمیاد …
اینم که طولانیه ولش کن …
اینم که تابلویه جوابش چیه !
آخیش ، پاشم برم بیرون !
.
.
یعنی فقط کافیه تو خونتون بفهمن که امتحان دارین ، اونوقت بخوای بری توالتم میگن کجا ؟؟؟ مگه تو امتحان نداری ؟؟؟
.
.
نمره ۲۰ کلاسو : نمیخوام !
بهترین هوشو حواسو : نمیخوام !
دختر خوشگل شهر پریا ، اون که جاش تو قصه هاسو : از این دوتا لطفا …
.
.
یکی از فانتزیام اینه که توی دانشگاه یکی از اساتید تهدیدم کنه که بهت صفر میدم بعد منم در حضور همه برم جلوش سرمو بکوبم به دیوار بگم :
منو از نمره میترسونی ؟؟؟ من زندگیمو باختم استاد … برو از خدا بترس …
.
.
همینجوری که درسامو مرور میکنم دوس دارم تک تکشونو “Mark all as spam” کنم !
.
.
یادش بخیر …
دوره دبستان : میومدیم میگفتیم یه سوال هم غلط نداریم !
راهنمایی : یه غلط دارم !
دبیرستان : یه دونه درست زدم !
دانشگاه : فک کنم یه سوال رو فهمیدم …
.
.
دانشجویان عزیز :
امتحانات از آنچه در برنامه امتحانی میبینید به شما نزدیکترند ؛ مشروطی که کلا بیخ گوشتونه !
.
.
تا حالا دقت کردین یک ساعت مونده به امتحان به این فکر میفتیم که اگه فقط یه کم زودتر می خوندیمش ۲۰ میشدیم ؛ چه راحت بود ؟؟؟
.
.
یادتونه ؟؟؟
خب این شنبه هم که قسمت نشد درس بخونم ایشالا شنبه ی آینده …
حالا بکش که این ناز شصتت باشد !
.
.
.
۳تا دروغ هست که تو زندگی زیاد میشنوی :
عاشقتم
تا آخر عمر باهات میمونم
دیفرانسیل و انتگرال یه روزى به دردتون میخوره !!!
.
.
این قانونو پشت دفتر ریاضی ۲ نیوتن پیدا کردن :
یا هوای اتاق اونقدر سرده که نمیشه توش درس خوند یا اونقدر گرمه که خوابت میبره …
.
.
سلامتی همه استادایی که امتحان میگیرن نه انتقام !
.
.
.
یک احساس بدی دارم ؛ امتحانات داره به اینترنت رفتنم لطمه میزنه …
.
.
.
تو دانشگاه یه همکلاسی داشتیم خیلی بچه افتاده ای بود ، اصلا واحد پاس نمیکرد ! فقط میفتاد !
.
.
.
حقیقت محض :
من میرم بِدرسم ؛ لطفا ۲ ساعت دیگه بیدارم کنید !
.
.
تصمیم گرفتم از فردا شروع کنم به درس خوندن ، واسه همین میخوام تا جایی که توان دارم امشب بیدار بمونم که فردا رو دیرتر شروع کنم …
.
.
ﺳﻠﺎﻣﺘﯽ ﻫﻤﻪ دانشجوایی ﮐﻪ ﺍﻣﺘﺤﺎن ﺩﺍﺭﻥ ﻭلی ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺟﻠﺒــــــﮏ ﻫﻢ ﺑﻠﺪ ﻧﯿﺴﺘﻦ …
.
.
یه گروهی هستن بعد از امتحان دور هم جمع میشن جوابارو چک میکنن و با هم بحث میکنن و به کتاب رجوع میکنن و اینا …
فقط یه جمله : بهشون نزدیک نشید !
.
.
.
دو روز قبل امتحان : امروز رو استراحت مى کنم.از فردا بکوب شروع مى کنم به خر زدن !
یک روز قبل امتحان : ﺣﺎﻻ ﻭﻗﺖ ﺑﺮﺍﻱ ﺩﺭﺱ ﺧﻮﻧﺪﻥ ﺩﺍﺭﻳﻢ، ﮐﻮﻭﻭ. . .ﺗﺎ ﻓﺮﺩﺍ ..چیزى نیس درسش آسوونه…
شب امتحان : . واااى چقدر زیااااااده ..نمیرسم همش رو بخوووونم … باید صبح پاشم بخووونم
صبح امتحان: . واااااااى..چر اااا من بیدااااار نشدم..هیچى نخووووندم..هیچى بارم نیس ….خدایا خودت بخیریش کن این یکى رو قول میدم وااااسه بعدى خفن بخوووونم…
بعد امتحان : . این یکى رو هم که ترررر زدیم…حالا بریم امروز رو استراحت بکنیم یه ذره روووحیه ام عوض شه
.
.
.
صفایی ندارد ارسطو شدن ، خوشاپرکشیدن ، پرستو شدن !
توکه پر نداری پرستو شوی ؛ بشین درس بخون تا ارسطو شوی !
فرارسیدن ماه امتحانات تسلیت باد !
.
.
.
نمره ۲۰ کلاسو : نمیخوام !
بهترین هوشو حواسو : نمیخوام !
دختر خوشگل شهر پریا ، اون که جاش تو قصه هاسو : از این دوتا لطفا …
.
.
.
سلامتی همه استادایی که امتحان میگیرن نه انتقام !
.
.
.
با تشکر از اس ام اس خور
داداشم نوجوون بود میرفت باشگاه کونگ فو و کشتی, منم اون موقه ها بچه بودم
هر وقت که تو باشگاشون یه فن جدید بهشون یاد میدادن میومد تو خونه رو من اجرا میکرد
منم به ازای هر فن پول میگرفتم
یعنی از کوچیکی من با این سختی پول درمیاوردما !
.
.
.
اون چیه که راحت از جیب میاد بیرون …
گوشی های جدید GLX با جدید ترین آپشن روز دنیا هم اکنون در خدمت شما …
دیگه کسی آیفون و گلکسی نمی خره … !
.
.
.
اینایی که کسی از کاراشون سردرنمیاره،
اینایی که کاراشونو همیشه ساکت و آروم انجام میدن،
اینایی که عشقشون لباس مشکیه،
اینایی که دلشون نمیاد وقتی که خوابی بیدارت کنن،
اینایی که روزا براشون بی معنی شده و شبا فقط کار میکنن،
اینایی که با دیواره خونه ها یه دنیا خاطره دارن،
اینا رو خیلی زیاد مواظبشون باشید،
این لامصبا دزدن !
.
.
.
به مامانم میگم چرا همیشه میخوای قسم بخوری جون منو قسم میخوری ؟
چرا جونه مهردادو (برادرم) قسم نمی خوری ؟
میگه آخه اون طفلک بچه بود زیاد مریض میشد …
.
.
.
به مامانم میگم من شام بیرون میخورم ، هوس فست فود کردم …
میگه نمیخواد ، فردا شب هوس کن !
.
.
.
الان ۶ ساله که ما یک پنجم تصویر برنامه های تلویزیون رو نمیتونیم ببینیم !!!
آخه مامانم لِیبِلِ روی لامپ تصویر رو نمیذاره بِکَنیم …
.
.
.
با داداشم رفتیم بوتیک اون جنسی که می خواستم نبود
به فروشنده میگم ببخشید ما یه دور بزنیم برمیگردیم …
دادشم برگشته به فروشنده میگه :
دروغ میگه از صبح به ده نفر دیگه هم همینو گفته ، شما منتظر ما نباشین !
.
.
.
خواهر زادم (پنج سالشه) بهم میگه : دلم برات تنگ شده …
ازش می پرسم : دلت برای من تنگ شده یا موبایلم ؟
میگه : هم موبایلت هم کامپیوترت !
.
.
.
یه روز از بیرون اومدم رفتم رو تخت خوابیدم
مامان و بابام اومدن بالا سرم و با محبت هرچه تمام دست تو موهام کرد و گفت :
الهی قربونش برم …
بعد با یه لحن غم انگیز به بابام گفت : خوب شد دختر نشد وگرنه رو دستمون باد میکرد !
.
.
.
دوست و دَست بسیــار است
اما
دَست دوست انـــدک
.
.
.
ﻫﺮ ﻏﻠـﻄﯽ ﺭﻭ ﺍﻧـﺠﺎﻡ ﺩﺍﺩﻥ ،
ﺍﺳﻤـﺶ ” ﭘﺎﻳـﻪ ﺑـﻮﺩﻥ ” ﻧﻴـﺴﺖ
ﺧـَـﺮﻳـَﺘـﻪ !
.
.
.
دارو عبارت است از عوارضی جانبی که بعضا اثرات درمانی هم دارد
برای رفع این عوارض جانبی داروهای دیگری تجویز می شوند که
خود این چرخه را تا نابودی کامل بیمار طی می کنند
.
.
.
ﺧﺎﻧﻤﻪ ﺳﺮ ﻗﺒﺮﻩ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﺯﺍﺭ ﻣﯿﺰﺩﻩ:
ﺩﺧﺘﺮﺍﺕ ﮐﻔﺶ ﻧﺪﺍﺭﻥ,ﭘﺴﺮﺕ ﻟﺒﺎﺱ ﮔﺮﻡ
ﻧﺪﺍﺭﻩ,ﺧﻮﺩﻡ ﻫﯿﭽﯽ ﻧﺪﺍﺭﻡ;
ﺁﺑﺎﺩﺍﻧﯿﻪ ﺭﺩ ﻣﯿﺸﻪ ﻣﯿﮕﻪ ﻭﻟﮏ ﺍﯾﻦ ﺑﺪﺑﺨﺖ
ﻣﺮﺩﻩ ﯾﺎ ﺭﻓﺘﻪ ﺩﺑﯽ ﺟﻧﺲ ﺑﯿﺎﺭﻩ!!!؟
.
.
.
ﻫﻨﻮﺯ ﻫﯿﭻ ﺑﻮﯾﯽ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﺸﺪﻩ ﮐﻪ ﺑﺘﻮﻧﻪ ﺑﺎ ﻣﺨﻠﻮﻁ ﺑﻮﯼ ﺍﺩﮐﻠﻦ ﻣﺮﺩﻭﻧﻪ ﻭ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﺭﻗﺎﺑﺖ ﮐﻨﻪ !
.
.
.
دیشب بابابزرگ و مامان بزرگمو بردیم فرودگاه بدرقه کنیم که برن مکه ، هواپیما تاخیر داشت !
مامان بزرگم نگران بود ، عموم میاد دلداریش بده میگه :
این چیزا عادیه ، تاخیر داره ، نقص فنی پیدا میکنه ، سقوط میکنه ، نگران نباش !
.
.
.
ینی فقط تنها در صورتی بوی ادکلن ماندگاره که بوش بد باشه !
.
.
.
یادش بخیرچقد اسکل بودم!
نیم ساعت دست به سینه مینشستم تا مبصر اسمم روجزءخوبها بنویسه!
بعدم معلم میومدبدون توجه به اسم ها تخته روپاک میکرد!
وچقداسکل تر بودم که زنگ بعدی هم دست به سینه مینشستم !
.
.
.
یکی از فانتزیام اینه که یکی واسم یه جعبه بزرگ کادو بیاره و توش
یه جعبه کوچکتر باشه و همین روند ادامه پیدا کنه و آخرش برسه
به سویچ پورشه یامثلا لامبورگینی !
.
.
.
جا داره از اون دسته دخترانی که با جمله
” همه مردها از یه قماشن “
منو در ردیف ، انیشتن و ابوعلی سینا و رازی و مصدق و اینا قرار میدن
تشکر ویژه داشته باشم !
.
.
.
بعضی حرف ها را “نباید زد”
بعضی حرف ها را “نباید خورد”
بیچاره دل چه میکشد میان این “زد” و”خورد”
.
.
.
یه بار اومدم خودمو واسه مامانم لوس کنم بهش گفتم مامان اگه من بمیرم چیکار میکنی؟
گفت مرگ بگیری مردشور برده …
الهی به تیر غیب گرفتار بشی…
سرت به سنگ لحد بخوره …
لال شی ایشالا آخه این چه حرفیه؟!
داشتم عزرائیلو میدیدم خداوکیلی…|:
.
.
.
یــــــنی خدایی اینقــــدی ک مامان من زیر فرش پول جاســــازی میکنه،
انبار بانک مرکــــــزی پول توش نیست !!
والله بخــــــــدا!
.
.
.
دقت کردین وقتی داری تخمه میخوری و پیش خودت میگی این مشت آخره
اون تخمه خوشمزه ترین تخمه ای که تاحالا توو عمرت خوردی میشه ؟
جوری که مجبور میشی باز بخوری !
این تخمه خیییییلی کصافطه …
.
.
.
اینقد که من توی این سالها واسه برنامه ۹۰ اس ام اس فرستادم ،
واسه جنیفر لوپز فرستاده بودم الان عاشقم شده بود
.
.
.
یعنی مزخرف ترین لحظه توی زندگی اون وقتیه که …
با پسر داییت دعوات میشه …
و نمیتونی بهش فحش عمه بدی…. !!
.
.
.
دقت کردین هر سوالی که تو امتحان بلدی ۰٫۵ داره،
ولی سوالی رو که بلد نیستی از ۲ نمره کمتر نیست ؟
.
.
.
یارو داشت واسه دوستش تعریف میکرد:
آره، چند وقت پیش داشتم توی جنگل می رفتم، که یک دفعه یک شیر وحشی بهم حمله کرد،
منم نتونستم فرار کنم اونم منو گرفت و خورد !
دوستش میگه: آخه چطوری میشه؟ تو که الان زنده ای و داری زندگی می کنی!!
یارو میگه: ای بابا، کدوم زندگی؟ تو هم به این میگی زندگی؟... :|
اینایی که میگن ادم رو باید تو مسافرت شناخت حرف مفت میزنن !
.
.
.
آدم رو فقط سر جلسه امتحان میشه شناخت همین و بس
.
.
.
دیدین سر جلسه امتحان وقتی رو یه سوال گیر میکنی تمام خاطرات زندگیت یادت میاد جز همون یه سوال . بعد کافیه برگتو تحویل بدی کلمه به کلمش یادت میاد !
.
.
.
دانشجویی که توانایی اینو نداشته باشه ۲خط تقلب بکنه . . .
.
.
.
فردا چجوری میخواد توو این مملکت گلیم خودشو از آب بیرون بکشه ؟!
چجوری میخواد کار پیدا کنه ؟!
چجوری میخواد زندگی کنه ؟!
ها چه خاکی میخواد به سرش کنه عآآخه ؟!
.
.
.
و چه پاداش عظیمی است برای اساتیدی که در هنگام طرح سوال به عمه خود فکر می کنند
.
.
.
یه نکته ی ظریفی میخواستم به کاربرای سایت خنده بازار بگم :
.
.
.
باید از اول ترم میخوندین. . . !
.
.
.
همین الان حس درس خوندن بهم دست داد !
ولی من بهش دست ندادم ضایع شد بیچاره !
فک کنم دیگه هیچوقت بهم دست نده ، خیلی ناراحت شد !
.
.
.
ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﺗﻮ ﺍﺗﺎﻕ ﻣﯿﮕﻪ : مگه ﺍﯾﻨﺘﺮﻧﺖ ﻗﻄﻌﻪ ؟
ﻣﯿﮕﻢ ﻧﻪ !
.
.
.
ﻣﯿﮕﻪ ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺩﺍﺭﯼ ﺩﺭﺱ ﻣﯿﺨﻮﻧﯽ ؟
.
.
.
تجویز دارو برای شب امتحان :
سه بسته خاک برات نوشتم هر هشت ساعت میریزی رو سرت !
.
.
.
هر وقت اگه تونستی با تقلب نمره خوب بگیری به خودتت افتخار کن !
اگه نه با خرخونی همه می تونن ٢٠ بشن
.
.
.
بابام رفته هویج خریده میگه عَقلت که ناقصه ، مغزتم که کار نمیکنه بگیر این هویجو کوفت کن که حداقل چشمات برای تقلب کار کنه !
.
.
.
یکی از معضلات بزرگ من شب امتحان موقع درس خوندن اینه که دست خط خودمو نمیتونم بخونم !
.
.
.
خارجی ها قبل از امتحان : موفق باشی
ایرانی ها قبل از امتحان : برسونی ها
.
.
.
قدرت خدارو ببین !
اگه توو اینترنت باشی توانایی اینو داری که بدون احساس خواب آلودگی تا صبح بیدار باشی !
حالا کافیه ساعت ۱۰صبح از خواب بیدار شی ساعت ۱۱ کتاب بگیری دست چنان پلکات سنگین میشه که انگار ۲ شبانه روزه نخوابیدی : |
.
.
.
یه احمقی یه درسی رو اختراع میکنه
.
.
.
هزار تا عاقل نمیتونن پاسش کنن . . . :((
.
.
.
درس خوندن ما رو نگا
صبح که ۱۰:۳۰ از خواب پا میشم تا صبحانه بخورم ۱۱:۳۰ میشه
یه استراحت کوچیک میکنم وقت ناهار میرسه
بعد ناهر هم یه چرت حسابی میچسبه
بعد از ظهرم که یه سر میرم بیرون حال و هوامون عوض شه
میام خونه وقت شامه میخورم که برم درس بخونم
میگم امشبم برم تک پیامک رو چک کنم ، از فردا شروع میکنم
همین طور تکرار میشه تا روز امتحان
بعد . . .
میخوام همه رو هم پاس کنم ؟ چه توقعی !!
.
.
.
فقط سوپ کلم است که حال آدم را بیشتر از امتحان بهم میزند !
آلبرت انیشتین
.
.
با تشکر از تک پیامک
بابام از خونه رفت بیرون ماشین رو روشن کرد و رفت یه دیقه بعد دوباره صدای ماشین بلند شد و بوق های ممتد بابام . پریدم تو کوچه میگم چی شده بابا؟ میگه یعنی تو با این هیکل گندت نمی فهمی وقتی بوق می زنم یعنی گوشیمو جا گذاشتم وردار بیار!!!!!!!
خدا وکیلی راست میگه نمی دونم چرا اینو نفهمیدم! چند وقتیه خیلی خنگ شدم!!!
قربون بابای گلم برم!
.
.
.
پسر داییم اومده خونمون سرو صورتش داغون کبود!! میگم احسان دعوا کردی ؟ میگه نه چطور میگم چرا انقدر کبود و زخمی صورتت؟؟! میگه نه کیسه کشیدم صورتمو میگن واسه پوست خوبه!!!! ولی به همه میگم دعوا کردم سوتی نده!
.
.
.
ﺩﯾﺸﺐ ﻣﺪﯾﺮ ﺳﺎﺧﺘﻤﻮﻥ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺩﻡِ ﺩﺭِ
ﺧﻮﻧﻪ،
ﺑﺎ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﮐﺎﺭ ﺩﺍﺷﺖ!ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺭﻓﺖ ﺟﻠﻮﯼ
ﺩﺭ،ﻣﻨﻢ ﺻﺪﺍﯼ ﺁﻫﻨﮕﻮ ﺯﯾﺎﺩ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ!
ﯾﻬﻮ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺩﺍﺩ ﺯﺩ:
ﺍﻭﻥ ﻻﻣﺼﺒﻮ ﺧﻔﻪ ﺵ ﮐﻦ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﺍﯾﻦ ﭼﻪ
زری میزنه ﺁﺧﻪ!
من((((((:
ﺑﺎﺑﺎﻡ
ﻣﺪﯾﺮ
.
.
.
همـــی چنـــد میــن پیــش یــه ســاندویــچ کـالبــاس درســت کــردم رفتــم تــو تــراس داشتـــم بـا گوشـــی با دوســتم حــرف میــزدم گفــت چــی مــیخوری گفتــم ســاندویــچ ولــی حیــف نوشــابه نیســـت یــه چنــد دقیــقه بــد دیــدم یــه نوشــابه بســته بــه طنــاب داره میـــاد جـلوم از تــراس طبـــقه بالا!!!!
دختــــر همسایمـــون تــو تــراس بود شنیـــده صــدامو بــد از بــالا میگـــه بگیـــر نوشـــابرو منــم هــی اصرار کــه نمـــیخوام مرســی شــوخــی کــردم عاطفـــه خانوووم اونـــم هــی می گفـــت نــه بگـــیر آخــر گفتــم :خــو لاعقــل بیــار پــاییـــن دره خــونه
آغـــا این بش برخـــور گف : اصـــــن نمــــیدمت پـــــــرو
هیچـــی دیگـــه نوشابــــه رو کشـــید بالا
منـــم تو آ خــــرین لحظـــه با یـــه حـــرکت پـــرشــی که فک کنم عمـــرا یه دو میدانـــی کار المپـــک بتـــونه ایقـــد بپـــره !!!
پـــــریدم نوشــــابرو گـــرفتم :
همچین دخمـــل همسایـههــای با مــرامـــی داریـــم =))
.
.
.
.
دوستم زنگ زده خونمون بابام جواب داده:با حامد کار دارین؟الان صداش میکنم…حاااااااااممممدددددد(مثلا صدای داد زدن)
من:بابا من که اینجام چرا انقد داد میزنی؟؟
بابام:خو میخام دوستت فک کنه خونمون انداز ه ۱۶تا خونس توام خیلی دوری!!!
من:o_O
دوستم پشت خط:O_O
بابام:D
اینم باباس ما داریم؟؟؟
.
.
.
بعد که ما رو دید که داریم رو فرش می غلتیم و می خندیم، متوجه سوتیش شد و دوباره گرفت خوابید!
عموی عاشق اخباره ما داریم؟
.
.
.
یکی از دوستام هف هش سال ( یعنی همون هفت هشت سال !) تکواندو کار میکرد. بعدش کم کم به کشتی علاقه مند شد و رفت کشتی. یه چار پین ماه ( یعنی همون چهار پنج ماه !) که گذشت، رفت و تو مسابقات کشتی قهرمانی شهرستان شرکت کرد. بعدازظهر روزی که اولین مسابقشو انجام داد بهش گفتیم چطور بود؟ گفت از مسابقات حذف شدم!
بعدا کاشف بعمل اومد که آقا وسط کشتی یه لگد خوابونده تو صورت حریفش طرفو ناکار کرده. حریفشو هم با برانکار بردن تو آمبولانس و بردنش بیمارستان!!!
خب چیکار کنه… هم اولین مسابقه کشتیش بود و هم تو فاز تکواندو بوده دیگه… خخخخخخخخخ
دوسته ما داریم؟!
.
.
.
زنگ زدم تاکسی تلفنی که یه ماشین بفرستن برم باشگاه. آدرسو دادم (کوچه ی شهید بهشتی ۴۱). بعد نیم ساعت دیدم یارو تماس گرفته، خیلی هم شاکیه که آقا چرا وقتی زنگ میزنی نمیای؟ ما رو مسخره کردی؟! گفتم آقا من الان نیم ساعته سر کوچه هستم. یارو گفت پس چرا من شما رو نمیبینم؟ اینجا که کسی نیست!! گفتم شما الان کجایین؟ گفت سر کوچه ی شهید شریفی ۳۸ !
بعد از اینکه بهش گفتم کجام گفت آقا خب درست آدرس بده دیگه!
نمیدونم آخه چطوری بهشتی ۴۱ رو شریفی ۳۸ شنید؟!!!
راننده آژانسه داریم؟!!!
.
.
.
مامانم عصری میگه ماشینو بردار بریم دور دور …
رفتیم تو ترافیک یه دختره وایساده سوار تاکسی شه .. مامانم میگه برو بگو مستقیم سوارش کن … میگم چرا ؟؟ میگه حرف گوش کن !
سوار کردم دختره رو … تا دختره نشسته مامانم میگه : عروس گلم دانشجویی ؟؟ دختره قرمز کرد منم نزدیک بود بزنم به جلوییم .. مامانمم برگشته خیلی خونسرد میگه کی واسه تو خواست ؟؟ واسه داداشت میخوام !!
دختره بنده خدا گفت بله سال آخرم .. خلاصه مامانم تلفن دختر رو گرفت از این به بعد مامانمو میبرم شماره بگیره واسم
.
.
.
من تو اتاقم یک بخاری کوچیک دارم
صبحا بابام ساعت ۵ بیدار میشه واسه نماز تا ۷ که میخواد بره سرکار بیداره
سروصدا که میکنه بماند میاد بخاطری منو رو شمک میذاره
میگم بابا چرا کم میکنی صبحا
میگه اولا صبح شده
دوما بلند شو درساتو بخون
یعنی تاحالا اینجوری قانع نشده بودم
من
بابام
شرکت ملی گاز )
بابای صرفه جویی داریم ما !!!!!!!!!!!
.
.
.
خالمـــو و یکی ۲ تا از فامیلا با یکــی از همــسایه هـای قـدیمــی اومـدن خــونمــون بحــث شــون همـش درمــورد اینــه و اونـــه :
نمیـــدونم مــریــم طلاق میخـــواد
ســامــان پســـر اشـــرف زن نگرف؟؟؟
نــــدا اینـــا یکــی دیگــه نمیــخان بیــارن یــه دونــه بچــه کــــَمشونه ایــن یکــی تنــهاســت آخــــه!!!!
مــامــیم : وای بمـــیرم براش نمــــدونم
نمیــدونم فــولانی باز رفتــه آنتالیـــا
همیـــن بحثای خــاله زَنــَگــی
والا یـــه ساعته تشــنمــه جـــرعت نمیکــنم از پـذیـرایـــی رد شـــم بــرم آب بخــــورم میتــرســم بــه مامـــیم بگــن ایـــن خـــرس گنــده هنـو دانشگـــاش تمـــوم نشـــده؟؟؟
فک و فامیله داریـــــــــــــــم؟؟؟؟؟؟؟
.
.
.
دیروز بابام اومد خونه نیششم تا بنا گوش بازه
من:سلام بابا؛ چیه خوشحالی؟
بابام:سلام (با لبخند) هیچی با ماشینت تصادف کردم
من:شوخی میکنی!
بابام:نه جون بابا راس میگم
من:عه بابا یعنی چی شورشو دراوردی میدونی این چندمین باره!!!!!
حالا منم عصبانی داشتم صحنه رو ترک میکردم بابامم اومده منو بغل کرده با یه حالت غمیگن تو چشای من نگاه میکنه میگه :میخوای بری برو؛ فقط گیتارتو با خودت نبر
نه خدایی این باباس من دارم؟
ماشینه نازنینمو بگو !!!وای وای
.
.
.
داشتیم فیلم میدیدیم یه دفه یه صحنه خاک بر سری نشون داد!!!همه خاندان برگشتن منو نگاه کردن!
من:چیزی شده؟
بابام:بیا خانوم تحویل بگیر
مامانم:این چیههههههه؟
عمم:منصور(اسم بابام)فرزند ناخلفتو تحویل بگیر
ب خدا نه من روشن کردم نه این شبکه رو گرفتم.تازه مگه من گفتم اینو نشون بدن؟؟؟؟؟
فامیلن من دارم؟
هر وقت دره این یخچال لامصــب رو باز میکنیم خالیه ها،
حالا اگه بخوایم یه قابلمه کوچیک
تو یخچال جا بدیم
باس یه ساعت پازل حل کنیم با محتویات ، تا بتونیم جاش بدیم ..!
.
.
.
بالاخره فهمیدم چرا اینقد تو عروسیا بهت اصرار میکنن بری برقصی!
چون خودشون جا ندارن بشینن، بر که میگردی هم جا نداری هم میوه
تازه شیرینیاتم خوردن !
.
.
.
حیف نون ﺗﻮ اتوبوس ﺗﺎ ﻧﺸﺴﺖ ﯾﻪ ﭼﮏ ﺯﺩ
ﺗﻮ ﮔﻮﺵ ﺑﻐﻞ ﺩﺳﺘﯿﺶ!!!
ﯾﺎﺭﻭ ﮔﻔﺖ ﺩﯾﻮﻧﻪ ﭼﺘﻪ ﭼﺮﺍ ﻣﯿﺰﻧﯽ ؟؟؟
حیف نون :ﺭﺍﻩ ﻃﻮﻻﻧﯿﻪ ﮔﻔﺘﻢ ﯾﻬﻮ ﺯﺭ ﺯﺭ
ﺯﯾﺎﺩﯼ ﻧﮑﻨﯽ =))
.
.
.
اون نونواهایی که نونو میچسبونن به تنور همه رپرن ، شما حرکاتو دقت کن !
.
.
.
دختره فرم دانشگاه پر کرده:
نام:پریسا ….
نام خانوادگی:جلالی ….
فرزند: سوم!!
این چطوری کنکور قبول شده واسم سواله :دی !
.
.
.
اگه بدونید چنگیزخان با سوزوندن کتابای علمی
چقد از بار درسهایی که قرار بوده بخونیم کم کرده
هر شب جمعه واسش فاتحه میخونید !!!
.
.
.
آیا میدانید کوتاهترین جنگ در سال ۱۸۹۶ بین زانزیبار و انگلستان که ۳۸ دقیقه طول کشید؟؟؟!!!
فک کنم رفتن لب مرز به هم فحش دادن برگشتن
.
.
.
بیست سوالی ….؟
_ تو جیب جا میشه ؟
بله
_از جیب راحت در میاد ؟
بله
_glx ؟
افرین درسته !
.
.
.
پیرزن دید عزراییل داره میادازترس رفت تومهدکودک نشست پیش بچه ها
و شروع کرد به پفک خوردن!
عزراییل نشست پیشش گفت چکارمیکنی؟
پیرزنبا صدای بچگانه گفت:قاقامیخورم!
عزراییل گفت پس بخورکه میخوایم بریم ددر!!؟
.
.
.
دختر ﻧﻮﺷﺘﻪ :
” ﺑﻨﺪﻩ ﺍﯼ ﺑﯿﺶ ﻧﺒﻮﺩﯼ،ﻣﻦ ﺧﺪﺍﯾﺖ ﮐﺮﺩﻡ “!
ﯾﻪ پسره ﺯﯾﺮﺵ ﮐﺎﻣﻨﺖ ﺩﺍﺩﻩ ﺟﺮﺍﺡ ﭘﻼﺳﺘﯿﮑﺖ ﺍﯾﻨﻮ ﺑﻬﺖ ﮔﻔﺖ؟ !!
.
.
.
آهای اونایی که خیلی خودتونو میگیرید
چاه توالت ما هم خیلی وقتا میگیره
گفتم که در جریان باشید
.
.
.
هیچی ترسناک تر از این نیس بیای خونه ببینی یکی اتاقتو تمیز کرده
حالا ۲ ساعت باید بشینم فکر کنم ببینم چی قایم کرده بودم و آیا کشف شده یا نه !
.
.
.
رو دسته صندلی نوشته بود وقتی زلزله اومد پشت صندلیو نگا کن
پشتشو نگا کردیم نوشته بود الان نه خره وقتی زلزه اومد !
.
.
.
اومدم یه آدم خیلی خوشتیپ رو بغل کنم
خوردم به آینه!
.
.
.
دقت کردین وقتی میرین دکتر
مریض قبل شما ٣ ساعت تو اتاق دکتره
ولی وقتی نوبت شما که میشه دو ثانیه معاینه میشین و میایینبیرون! ؟
.
.
.
بالاخره حکمت ” آی سی یو ” رو در بیمارستان دریافتم !
جمله ای حکیمانه از جناب عزراییل خطاب به بیمار : “I See You”
.
.
.
فقط کافیه در ماشینت باز باشه ، عالم و آدم میان بغل دستت که بگن در ماشین بازه …
حالا اگه بی بنزین تو خیابون بمونی ، هیشکی آدم حسابت نمیکنه !
.
.
.
“معرفت” یه موقعی لباس رفاقت بود!!! الان “منفعت” جاشو گرفته
بدبختی یعنی اینکه بابات بهت بگه زودتر بخواب فردا صبح باید پاشی بری نون بگیری و خوشبختی یعنی مادرت بیاد بگه نمیخواد ، تو فریزر نون داریم !!!
.
.
مراقب سر جلسه امتحان اومد گفت کارت ورود به جلسه ؟؟؟
گفتم اصن به قیافه من میخوره درسخون باشم جای کسی بیام امتحان بدم ؟
گفت خداییش نه و ول کرد رفت …
.
.
حُسن یوسف بهش نمیاد اسم گیاه باشه …
بیشتر بهش میخوره یه فضیلت باشه …
.
.
بچه بودیم امکان نداشت بخوریم زمین و این جمله رو نشنویم :
خدا رحم کرد سرت جایی نخورد !
.
.
عروس خانوم برای بار سوم عرض میکنم آیا وکیلم ؟
“رویای شبانه ی همه ی دخترا”
.
.
امروز تبلیغ گوشی جی ال ایکس رو توی تلوزیون دیدم کفم برید :
“به آسانی توی جیب جا میشود و به آسانی از جیب خارج میشود !!!”
یعنی Apple رفت تو دیوار با این تبلیغ …
.
.
بیشتر وسایل خونه ما چششون ضعیف شده ، هی می خورن به دست و پای انگشت کوچیکه آدم !
.
.
خوابیم اگرچه مرد میدان هستیم
خیر سرمان رستم دستان هستیم
وقتی به داداش کایکو نیازی باشد
گوییم که نه ! ما ایکیوسان هستیم !
.
.
ما تو خونمون سینه خیز میریم تا سماور که کسی نفهمه چون اگه یکی بفهمه یه سینی چای رفته تو پاچمون !
.
.
.
.
سالها بود که از شکم شل و بزرگ خود رنج میبردم تا اینکه یکی از دوستام به من قرص Adobe Photoshop رو معرفی کرد !
استفاده کردم و در کمتر از ده دقیقه به سایز مورد علاقه ی خود دست پیدا کردم …
.
.
شما هم قبل از خاموش کردن لامپ وامیستین مسیر برگشت به جای خوابتون و جای گوشیتون رو از حفظ میکنین یا فقط من اینجوریم ؟
.
.
کسایی که آیفون دارن باید بدونن که آیفون هم موبایل محسوب میشه یعنی میتونید بگید گوشی ، لازم نیست بگید دارم با آیفونم آهنگ گوش میکنم !
.
.
ﻭﺍﻻ ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﭼﻪ ﺭﺑﻄﯽ ﺑﻪ ﺩﺭﺩ ﻭ ﻏﻢ ﻭ ﻋﺸﻖ ﻭ ﺍﯾﻨﺎ ﺩﺍﺭﻩ ؟
ﻗﺪﯾﻢ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﻧﺒﻮﺩﻩ ﻫﻤﻪ ﺩﻕ ﻣﺮﮒ ﻣﯿﺸﺪﻥ ؟؟؟
.
.
یکی از نکات جالب تیکه ی “ببین با کیا شدیم ۷۵ میلیون ” اینه که ۶۰ میلیون ایرانی از این تیکه استفاده میکنن
.
.
تو تاکسی بودم یه دختره گیتار رو دوشش بود یهو پرید جلو ماشین ؛ راننده زد رو ترمز ، چپ چپ همدیگه رو نگاه میکردن که راننده گفت شیطونه میگه برم اُرگو تو سرش خرد کنمااا …
.
.
بعضیا فکر می کنن خیلیییی خوبن اما من فکر می کنم فرهنگ استفاده از آینه رو ندارن !
.
.
گریه نمیکنم نه اینکه سنگم ، بابا ریمل گروووووونه !
.
.
من معمولا اوقات فراغت تو خونه سعی میکنم با خواننده هاى مختلف تو آهنگاشون همخونی کنم و فیت بدم ، منتهی هنوز موفق به جمع آوری یه آلبوم از خودم نشدم …
.
.
یه پیژامه دارم انقدر راحته که وقتی تنم میکنم هر ۵دیقه یه بار نگا میکنم ببینم پامه یا نه …
معاوضه با زمین یا خودرو
.
.
شما یادتون نمیاد ! شرکت های ضبط و پخش برای کپی رایت ، نوار کاست هارو یه تیکشو میشکوندن که نَشه از روش ضبط کرد ، ما هم با دستمال کاغذی و چسب نواری سوراخشو پر میکردیم و واسه رفیقمون اِبی ضبط می کردیم !
.
.
یکی از اتفاقای مسخره اینه که یکی رو مثلا توی نمایشگاه ببینی و با هم سلام علیک کنید و جدا بشید ؛ بعد سه دیقه دوباره ببینیش …
.
.
.
بچه که بودم از تاریکی میترسیدم ، الان وقتی قبض برق میاد از روشنایی میترسم …
.
.
سابقاً زر زدن یه ضد ارزش بود ، بعدش تبدیل شد به یه فرهنگ ، الان یه فضیلت ه، یواش یواش داره میشه وظیفه ، یه عده هم برای خودشون واجب کردن !
.
.
ما یه رفیقی داشتیم Unknown Artist رو سرچ کرد ببینه کیه که انقد موزیکای شاخ داره ؟
البته فکر کنم عمرشو داد به شما …
.
.
شما یادتون نمیاد
خودمم یادم نمیاد
مال خیلی وقت پیشه !
.
.
قلب تو قلب پرنده ، مغزت اما مغز خر !!!
.
.
درسته که شیکمم سیکس پک نیست ولی خداییش اِیربَگ خوبیه …
.
.
آدم باس دلش پاک باشه ، حموم و اینا همه بهونست …
.
.
اینا که بعد از سلام علامت سوال میذارن خیلی باحالن !
البته التماس دعا هم دارن …
خورشت کرفس هم یاد گرفته بعد از دو سه روز خوشمزه بشه !
قورمه سبزی یه غلطی کرد حالا همه یاد گرفتن دیگه …
.
.
یخچال ما خوبیش اینه که همیشه آب یخ توش هست ، بدیشم اینه که فقط آب یخ توش هست !!!
.
.
من اگه دیرتر از اون ساعتى که میخوام ، بیدار بشم ؛ اعصابم خورد میشه دوباره میگیرم میخوابم !
.
.
رفتم ساندویچى به یارو میگم یه ساندویچ مرغ بده !
میپرسه کوچیک یا بزرگ ؟
میگم بزرگ !
بعد میگه فعلا بزرگ نداریم !
من
ساندویچ مرغ بزرگ
ساندویچ مرغ کوچیک
یارو
کینگ برگر
ﻣﻦ ﻣﻄﻤﺌﻨﻢ ﺳﻠﻮﻻﯼ ﻣﻐﺰﻡ ﺑﻪ ﺟﺎی ﺧﺎﮐﺴﺘﺮﯼ ، ﻗﻬﻮﻩ ﺍﯾﻪ !
ﺍﯾﻨﻮ ﻣﯿﺸﻪ ﺍﺯ ﺗﺼﻤﯿﻤﺎی ﻣﻬﻢ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﻴﻢ ﺭﺍﺣﺖ ﻓﻬﻤﯿﺪ !
.
.
.
امید به زندگى در بین افرادى که تو یخچالشون الویه دارن دو برابر افراد عادیه ،
اونایى که نوشابه هم داشته باشن که اصلا میل به جاودانگى پیدا میکنن …
.
.
.کمدمو باز کردم میبینم چندتا از لباسای برادرم قاطی لباسامه
به مامانم میگم اینا چرا اینجاست؟
میگه برادرت گفته اینا رو نمیخواد بدمش به مستحق!
.
.
.
خواهرزادم رفته مهد کودک یه دختر سفید با موهای خیلی روشن دیده ،
به مامانش گفته : مامان این دختره چرا انقدر کمرنگه؟
.
.
.
فقط کافیــــه به هر دلیلی یه مدت کوتــــاه مشکل مالی واست پیش بیــــــاد،
تو همین مدت کوتــــــــــاه خیلی اتفاقی؛
ماشینت خراب میشه
دندون درد میگیری
قبض برق و گاز خونــــه میاد
همراه اول اس ام اس میزنـــــــه قبض موبایل اومده
شارژ ADSl تموم میشه
به ۲ تا جشن تولد دعوت میشی
دوستاتم یهو دلشون واست تنگ میشه میخوان بیان پیشت
حالا من مجردم اگه متاهل باشیم که واویلااااااا….
با تشکر از زندگی
.
.
.ﺟﻤﻌﻪ ﺭﻓﺘﻢ ﮐﻮﻩ ﺩﺍﺩ ﺯﺩﻡ :
ـــ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣﯿﮑﻨﯽ ؟
ﺑﻌــﺪ ﺷﻨﯿﺪﻡ :
…… ﺑـــــــــــــــــــﺎ ﻣـــــــــــــــــــــــــﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣــــــــــــــــــــﯿﮑﻨـــــــــــــــــــــــﯽ؟
ﺑــــــﺎ ﻣــــــــــﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣـــــــــﯿﮑﻨـــــــــــــــﯽ؟
ﺑـــﺎ ﻣــــــﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣــــﯿﮑﻨـــــــﯼ؟
ﺑـﺎ ﻣــــﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣـــﯿﮑﻨــﯽ؟
ﺑﺎ ﻣﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟
ـــ ﺑَﻌﺪﺵ ﭼﻮﻥ ﺁﻣﺎﺩﮔﯽ ِ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﻭ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ ﺍﻭﻣﺪﻡ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﮐﻪ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺗﺤﺼﯿﻞ ﺑﺪﻡ
.
.
.
بابا گفتن ابــــروی کلفـــت مُده
نه اینکه کل پیشونی رو ور داری موکـــت کنی!
والا با بعضی از این دخترا وقتی صحبت میکنم
یه لحظه فکر میکنم دارم با کیوی صحبت میکنم…
ابرو ساختن عرضش از اتوبان تهران کرج بیشتره لامصب
.
.
.
با تو ام ای نودی،یا تو ای هشتادی…
گرچه امروز تو خون من و امثال مرا، به مثال پشه ،کرده ای در شیشه…
باخبر باش که ما از سر لطف، یا ترحم به شما مینگریم…
ورنه هر هفتادی، یا که شصت و چهل و پنجاهی، به مثال شیریم…
پودر خواهی شد اگر ما نفسی، به دفاع برخیزیم….
.
.
بیماری یخچال گرایی چیست ؟!
نوعی بیماری روانیست که فرد را تحریک به باز کردن درب یخچال میکند،
در حالی که نه تشنه است، نه گرسنه است و نه اصلا میداند که چه میخواهد
از علائم این بیماری این است که فرد از اتاقش خارج میشود
سرگردان راه آشپزخانه را در پیش میگیرد درب یخچال را باز میکند،
چیزی بر نمیدارد درب را میبندد
این بیماری به وفور در میان متولدین دهههای ۶۰ و ۷۰ به چشم میخورد!
.
.
.
ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻓﺎﻧﺘﺰﯾﺎﻡ ﺍﯾﻨﻪ که ﺑﺎ مخاطب خاصم دعوا ﮐﻨﻢ ﺑﻌﺪ ﮐﻪ ﺍﺯش ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺷﺪﻡ ﺳﯿﮕﺎﺭمو ﺭﻭﺷﻦ ﮐﻨﻢ ﻭ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺍﺭﻡ ﺗﻮ ﻏﺮﻭﺏ ﻧﺎﭘﺪﯾﺪ ﻣﯿﺸﻢ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺑﺰﻧﻪ ﻟﻬﻢ ﮐﻨﻪ ﺑﻌﺪ مخاطب خاصم ﺑﺒﯿﻨﻪ و “ﭼﯿﺮﯾﮏ ﭼﯿﺮﯾﮏ ﭼﯿﺮﯾﮏ” ﺑﺎ کفش ﭘﺎﺷﻨﻪ ﺑﻠﻨﺪ ﺑﺪﻭﻭﻩ ﺑﯿﺎﺩ ﭘﯿﺸﻢ ﺑﮕﻪ آه ﺧﺪﺍی ﻣﻦ ! ﺗﻮ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻣﻨﻮ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺰﺍﺭﯼ … ﻣﻨﻢ ﺑﻬﺶ ﺑﮕﻢ ﺩﯾﮕﻪ ﺩﯾﺮﻩ و بعدش ﺩﻭﺗﺎ ﺳﺮﻓﻪ ﮐﻨﻢ و ﺑﻤﯿﺮﻡ … ﺩﺧﺘﺮﻩ ﻫﻢ ﺍﺯ ﻧﺒﻮﺩ ﻣﻦ ﺧﻮﺩﮐﺸﯽ ﮐﻨﻪ !!!
ﯾﻪ ﺩﺳﻤﺎﻝ ﺑﺪﯾﻦ ﺍﺷﮑﻢ ﺩﺭﺍﻭﻣﺪ
.
.
اون تیکه ی آخر پیتزا که سیر شدی و می مونه و خورده نمیشه
همون لعنتیه که روحش وقت گشنگی میاد سراغت !
.
.
.
طریقه جمع آوری زیرسیگاری چپ شده درمنزل مجردی:
قطعات درشت را با دست بردارید
درجهت خلاف خواب قالی بکشید تاخاکسترها پخشوپلا شوند
قالی تمیزاست
.
.
دختره امروز ازم پرسید:
آقا خیابون فلان کجاست؟
گفتم:بلد نیستم
گفت:بیشعور و رفت
اذیت میشم وقتی میبینم تحریمها داره مردممون رو ذره ذره آب میکنه!!
.
.
.
به قلبم گفتم :
شبها خواب به چشمم نمیآید ،
قلبم گفت :
از بس که بعد از ظهرها میخوابی ،
زر نزن بیخودم ادای عاشق ها رو در نیارا
.
.
.
می دونی فرق من با برف چیه ؟
برف میاد و به زمین می شینه،
ولی من همین جوری هم به دل میشینم.آخه آدم انقد تو دل برو؟
.
.
.
.
یارو داشته گریه میکرده میگن چى شده؟
میگه پشیمونم کاش به حرف پدرم گوش کرده بودم
میگن مگه چی میگفت؟ میگه نمیدونم… گفتم که گوش نمیکردم!
.
.
.
با تمام بدیهاش این امتحانات پایان ترم یه مزیتی داره:
اونم اینکه آدم با رشته ی تحصیلیش یکم آشنا میشه!
.
.
.
دقت کردین:
اگه یه نفر تو اتاق خوابیده باشه. به پنبه هم دست بزنی صدا میده !
.
.
دوم راهنمایی وقتی معلم زبان می اومد سر کلاس . . .
همه دانش آموزا :
Hello teacher how are u ? im fine Thank you . and you
معلم :
کلاً خودمون جواب خودمون رو میدادیم !
معلم هم دچار خلاء مغزی میشد !
و ما هم سرشار از ذوق که عالم زبان شدیم
ملت غصه نخورید بالاخره تصمیم گرفتم بعدازظهر برم یه سکه بخرم!
به زودی شاهد توقف و یا کاهش سریع نرخ ارز و سکه خواهید بود
.
.
.
از جلوی پارک خونمون رد میشدم
دیدم یه دختــــــر خارجی دپرس داره عکس میگیره
رفتم جلو بهش گفــــــــتم : can u speak english?!
انگار دنیارو بهش داده بودن
با کلی شوق و ذوق گفت : Yeeeeees ,I caaaaaan!!!!!!
زدم رو شونــــــش گفتم :
” sorry , I can’t …
.
.
.
یه چند وقتیه کودک درونم ناآرومه
مدام بهانه می گیره به نظرتون اگه
بزنم لهش کنم، کودک آزاری محسوب میشه!؟
.
.
.
غضنفر به پسرش شک میکنه بهش میگه:ها کن ببینم!
پسره ها میکنه غضنفر میزنه تو گوشش بهش میگه:حالا دیگه میری دختر بازی؟
.
.
.
یه سری هم هستن هنوز رو ماشین ها میان می نویسن :
” لطفا مرا بشویید”
اینا آخرین بازمانده های نسل دایناسورها هستن !
.
.
.
یعنی من خودم رو یه یک لحظه جای این دخترای مجرد میزارم
خیلی حالم گرفته میشه که پسر خوشتیپ و خوشگل و تحصیل کرده ای مثل من
قصد ازدواج نداره !!
.
.
.
رفتم دنبالِ خواهرم از دانشگاه بیارمش
برگشتنه گشت بهمون گیر داده ، میگه خانوم کى باشن؟
منم با حالت عصبانى میگم خواهرمه! مشکلى هست؟
بعد یهو خواهرم میگه :
جناب سروان دروغ میگه !!!
دوست دخترشم ؟؟؟؟
میگم دروغ میگه به خدا جناب سروان ؟
یارو هم مدارک ماشینُ گرفت گفت بیا کلانترى معلوم میشه!!
به خواهرم میگم مرض دارى مگه!!!!
میگه بریم کلانترى بعد بابا اینا بیان دنبالمون مامورِ ضایع بشه یه ذره بخندیم؟؟؟
.
.
یه وقتایی دیگه حسش نیست غصه بخوری
رسما” غصه تو رو میخوره
.
.
.
ما همش فال حافظ میگیریم نگو حافظ خودش فال قهوه میگرفته !
نشون به او نشون که میگه : ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم ! .
.
.
.
خدا نکنه ادرس یجایی رو بلد نباشی!
همه از ادم ادرس همونجارو میپرسن:| .
.
.
.
دقت کردین وقتی می خوای یه بسته رو با آژانس بفرستی
تویوتا کمری می فرستن
ولی وقتی خودت می خوای با آژانس جایی بری
پیکان مدل ۴۸ می فرستن !
.
.
.
با دوستم جناق شکستیم
تو ده ثانیه بردم
نکبت میگه قبول نیست من حواسم نبود !
آخه الدنگ مگه اول قراره آلارم بزنه !؟
.
.
.
یارو میره هارد بخره میگه هارد۶۴۰ میخوام حیف نون هارد ۵۰۰ میاره
بهش میگه گفتم ۶۴۰
میگه :ناراحت نباش جا وا می کنه ..!!!
.
.
.
عضنفر به باباش میگه : پنکه خراب شده
باباش میگه : خوب معلومه پنج نفری زیرش میخوابین ، میخوای خراب نشه ؟!!
.
.
.
کبوتر با کبوتر باز باران با ترانه میخورد بر بامش بیش برفش بیشتر آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا عاقل کند کاری که باز آید به کنعان غم مخور خربزه با پوست موزو میندازی زمین هوا میره نمیدونی تا کجا میره !!
.
.
.
واقعاً این استادا از کجا می فهمن ما کجا رو بلد نیستیم همون رو سوال می دن؟
هر ادمی باید یه مخاطب خاص داشته
باشه که شبا قبل خواب ازش بپرسه : تو مال منی ؟
اونم بگه : ینی شُتر بیشتر از تو میفهمه !
خو معلومه که مال توام خره ! حالا بگی بکپ !
.
.
.
آیا میدانید این زوجهای عاشقی که روی ریل قطار و به سمت غروب خورشید قدم میزنند
یا تا حالا قطار سوار نشده اند یا اگه سوار شده اند دستشویی نرفته اند
یا اگه دستشویی رفته اند به سیستم دفع فاضلاب قطار دقت نکرده اند؟
.
.
.
جناب سعدی فرموده بودند :
بر احوال آن مرد باید گریست / که دخلش بود نوزده ، خرج بیست !
که اگه الان بود باید میگفت :
بود حال و احوال آن مرد زار / که دخلش ریال است ، خرجش دلار !
.
.
.
بعضی زخم ها هست که هر روز باید روشونو باز کنی
و نمک بپاشی تا یادت نره که سراغ بعضی آدما نباید رفت ، ” نباید ” !
.
.
.
گزارشگر تلویزیون:
نظر شما در مورد این که سریال فلان
سریال خوب و آموزنده ای است و دست من و همکارانم در صدا و سیما درد نکنه چیه!؟
.
.
.
قابل توجه خانوما !
وقتی مردی شما را بخواهد، هیچ چیز نمیتواند جلوی او را بگیرد
تنها چیزی که او را از داشتن شما باز میدارد یک زن جدید است
دشمنی از جنس خودتان !
.
.
.
داشتم تو خیابون با آرامش راه میرفتم
یهو یادم اومد اعصاب ندارم
.
.
.
حیف نون می ره مرغ مینا می خره، بعد که می فهمه نره، “سینا” صداش می کنه!
.
.
.
غضنفر میره مهمونی سر سفره یکی از بچه هاش میگه بابا یه لیوان آب میدی ؟
غضنفر داد میزنه میگه آب تو خونه داریم ، مرغ بخور بدبخت !
.
.
.
آیا با یکی از بهترین مزیت های پراید آشنایی دارین !؟
این که بعد از تصادف زجر نمیکشی،درجا میری اون دنیا!
.
.
.
دانشمندان هنوز نتونستن بفهمن
که چرا ایرانیان وقتی یکی از جای دور بهشون زنگ میزنه با داد حرف میزنن !
.
.
.
میدونید سگ ها چرا ازدواج نمیکنن؟؟
چون همینجوریشم یه زندگی سگی دارن…!!!
.
.
.
اس ام اس حیف نون به همسرش
ترجیح می دهم بمیرم و با تو نباشم، تا این که با تو باشم و در فکر مردن باشم!
.
.
.
مرد: راهی برای بیشتر زندگی کردن هست؟
دکتر: ازدواج کن..
مرد: کمکی هم میکنه؟
دکتر: نه ، ولی فکر زندگی بیشتر دیگه به ذهنت نمیاد!
.
.
.
اطلاعیه جدید راهنمایی رانندگی :
پیرو مشکل آلودگی هوا
امروز تنها خودروهایی که سه رقم سمت راست پلاک آنها بر ۱۷ بخش پذیر است اجازهی تردد دارند !
.
.
.
به بعضیا باید گفت :
شما سیرابی گاوم نیستی چه برسه به جیگر ما !!!
.
.
.
علاقتو جایی باس خرج کنی که یه شعوری پشتش باشه !
.
.
.
به بعضیا باید گفت دم از مردونگى نزن …
سنگینه ، سُرفت مى گیره !
.
.
.
مــن از شرکت گوشی های جی ال ایکس خواهش میکنم
قابلیت اینکه گوشی از کیف راحت بیاد بیرون رو هم به گوشی هاشون اضافه کنن ...
.
.
.
بعضیا باید انقدر بمـونن تـو “کفت” کـه خوب تـمـیـز شن
.
.
.
پسرخالم معدلش شده ۱۹٫۴۲ سه روزه رفته تو اتاق درو رو خودش بسته
من همسن این بودم ۱۲ میشدم تا خونه با کیف رو پایی میزدم…
.
.
.
این دختره تو آکادمی گوگوش وقتی گوگوش دید گریه کرد پرید بغلش
.
.
.
اگه منو ببینه میخواد چی کار کنه
.
.
.
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻳﻪ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭﻟﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ
ﺑﻪ ﺷﺮﺍﻳﻂ ﺑﺪ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﻱ ﮐﺸﻮﺭ ﻭﺭﻗﻪ ﺭﻭ
ﺧﺎﻟﻲ ﺩﺍﺩﻡ|: !
ﻓﺮﺩﺍ ﻳﻪ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﺩﻳﮕﻪ ﺩﺍﺭﻡ ، ﻭﺿﻊ ﺑﺪ
ﺳﻴﺎﺳﻲ ﮐﺸﻮﺭ ﻓﮑﺮﻣﻮ ﺑﺪ ﺟﻮﺭ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﮐﺮﺩﻩ!
.
.
.
لامصـــب با این نرخ سکه
دیگه دختر مذهبی هم نمیشه گرفت !!۱۴ تا سکه هم حساب میکنی خیلی زیاده !
باید یکی و پیدا کنیم به ۵ تن راضی باشه
.
.
.
روایت داریم تو بهشت قبض تلفن به جای اینکه بیاد، میره !
انگار محو شدن تو افق بچه بازیه ؛ زرت و زورت میرن افق محو میشن !!
.
.
.
یکی دیگه از فانتزیام اینه :
سوار یه پیکان تاکسی بشم ، یه تراول ۵۰ تومنی تا نخورده رو بدم به راننده …
راننده بگه آقا یه نفرید ؟؟؟
منم یه کم مکث کنم و با یه لبخند معنی دار بگم : خعلی وقته …
بعدش پیاده بشم و تو افق حرکت کنم !
راننده هم از پشت صدام بزنه آقا … آقا … آقا ، بقیه پولتون !!!
منم کُتمو بندازم رو دوشمو بی توجه به راننده تو تاریکیا محو بشم …
.
.
.
یکی دیگه از فانتزیام اینه که متاهل بشم
حسرت دوره ی مجردیمو بخورم و بسوزمو بسازم …
.
.
.
یکی از فانتزی هام اینه که سوار یه ماشین بشم
بگم آقا اون ماشین جلویی رو تعقیب کن ،
بعد یارو هم بگه : برو گم شو پایین بابا ، ما دنبال شر نمیگردیم …
هیچی دیگه منم پیاده شم برم !
.
.
.
یکی از فانتزیام اینه خوانــنده بشــــم بعد کنسرت بزارم تو یه ورزشگاه بزرگ
کل ورزشگاه پر بشـــه بعد من نــرم کنسرت و اجرا کــــــنم
.
.
.
یکی از فانتزیام اینه که توی یک مهمونی یهو وارد بشم
و دخدرا که دارن میوه پوست می کنن همه دستاشون رو ببرن از خوشتیپی من !!!
و بعد از اینکه یِکَم نشستم ، پاشم حرکت کنم به سمت افق …
.
.
.
یکی از فانتزیام اینه توی یه پارک شلوغ شروع کنم به دویدن
و همزمان با موبایلم بگم:
لعنتیا تا من نگفتم هیچکس شلیک نکنه، کلی آدم بیگناه اینجا هست!!
.
.
.
یکی از فانتزیام اینه که یه روز پشت تلفن توی جمع بگم خودمو با اولین پرواز میرسونم …
.
.
.
میخوام اینبار که مراقب اومد بالا سرم گفت :
سرت بچرخه و تقلب کنی صفر رد میکنم ،
یه نگاه به سبک فانتزی بهش بندازمو بگم :
منو از صفر میترسونی ؟ برو از خدا بترس !
اونم که منقلب شده بگه اوکی هانی از یو ویش !!!
فانتزیه دیگه ممکنه وسطاش زبونشم عوض بشه ! پرابلم ؟
.
.
.
یکی از فانتزیام اینه که یکی بخواد به یکی دیگه شلیک کنه
بعد من داد بزنم نننننههههههههه و خودمو بندازم جلوی گلوله ،
بعد خون بپاشه از قلبم بیرون و مردم دورم جمع بشن با گریه بهم افتخار کنن ؛
از اون طرف کارگردان داد بزنه کات اقا کات بازم خراب کردین اهههههه …
.
.
.
یکی از فانتزایم اینه که:
اسم بابا رو بنویسم واسه کنکور بعدش هی بهش بگم”درس بخون!!”
.
.
.
یکی از فانتزیام اینه که رتبه ی یک کارشناسی ارشد رو بیارم،
بعد این موسسات که زنگ میزنن و ازم میخوان در عوض یه چند میلیون اونا رو تبلیغ کنم،
با کمال خونسردی بگم :نه متاسفم نمیتونم این کار رو براتون انجام بدم
.
.
.
یکی از فانتزیام اینه که بچه هام یه دو قلوی پسر و دختر بشن !
بعد اسم دوتاشونو بذارم “رها” …
بعد وقتی که دعواشون میشه بزنن تو سر و کله ی هم ،
منم داد بزنم بگم : رها ، رهارو رها کن !
.
.
.
یکی از فانتزیای مامانم اینه که بیاد تو اتاقم ببینه همه چی مرتبه …
.
.
.
یکی از فانتزیامم اینه که برعکس بقیه ماشینا
که تا چراغ سبز میشه شروع میکنن به بوق زدن…
من تا چراغ قرمز میشه بوق بزنم اونم یه تنه….
حالا اینجا سوال پیش میاد که چرا پشت چراغ قرمز؟!
سوال بسیار بسیار به جا و خوبیه ولی متآسفانه ربطی نداره به کسی
چون ماشینِ خودمِ دوس دارم از بوقش پشت چراغ قرمز استفاده کنم…
.
.
.
یکی از فانتزیام همیشه این بوده که توی سیستم عامل ویندوز یک مشکل پیدا کنم
بفرستم براشون بعد بیل گیبس زنگ بزنه بگه مهندس لطفا بیا امریکا تو مجموعه من ،
دخترمم میدم بهت کنیزت باشه تا آخرررر عمرش ،
خونه ماشین پول همه چی میدم بهت …
منم بعد از یک دقیقه سکوت بگم :
خیلی دلم میخواد اما من متعلقم به این مردمم !!!
.
.
.
یکی از فانتزیام اینه که تو المپیک با ناداوری حذف شم
اون موقع هر چی فن و تکنیک که یاد گرفتم و نگرفتم رو داور مسابقه اجرا کنم
بعدش بشینم وسط زمین مسابقه اجازه مسابقه های بعدی رو ندم !!
.
.
.
.
.
.
یکی از فانتزیام اینه که یه شب بارونی
ببینم دارن یه دختره رو اذیت میکنن منم برسم بهشونو دخل تک تکشونو بیارم !
بعد دختره رو از رو زمین بلند کنم و کتمو دربیارم بدم تنش کنه …
بعد سرشو بیاره بالا تو چشام نگاه کنه و بگه میشه اسمتو بدونم ؟
بعد من از توی کتم یه سیگار دربیارم روشن کنم ،
بعد یه پوک عمیق بگیرمو یه لبخند ملیح بزنمو دودشو بزنم تو صورتش ،
بعد دود که رفت کنار من غیب شده باشم
و اونم یهو بیفته رو زمینو سرشو بیاره رو به آسمونو از ته دل داد بزنه خداااااا …
.
.
.
یکی از فانتزیام اینه :
ززااررت بزنم تو صورت یکی بگم نخواب …
بخوابی میمیری ؛ تو باید زنده بمونـــی !
.
.
.
یکی از فانتزیام اینه که با لحن جدی و خسته به یه دکتر بگم : لطفا حاشیه نرو دکتر !
بعد بلند شم و از پنجره مطبش به افق خیره بشم و بگم :
فقط بگو چند روز دیگه زنده می مونم ؟
.
.
.
.
یکی از فانتزیام اینه که برم توی عروسی غریبه
و موقعی که عروس میخواد بعله رو بگه
یهو از وسط جمعیت داد برنم: نهههههههه باهاش ازدواج نکن ،
من هنوز دوستت دارمممم …
بعد فامیلای دوماد جنازمو ببرن سمت افق !
.
.
.
ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻓﺎﻧﺘﺰﯾﺎﻡ ﺍﯾﻨﻪ که ﺑﺎ مخاطب خاصم دعوا ﮐﻨﻢ
ﺑﻌﺪ ﮐﻪ ﺍﺯش ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺷﺪﻡ ﺳﯿﮕﺎﺭمو ﺭﻭﺷﻦ ﮐﻨﻢ
ﻭ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺍﺭﻡ ﺗﻮ ﻏﺮﻭﺏ ﻧﺎﭘﺪﯾﺪ ﻣﯿﺸﻢ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺑﺰﻧﻪ ﻟﻬﻢ ﮐﻨﻪ
ﺑﻌﺪ مخاطب خاصم ﺑﺒﯿﻨﻪ و “ﭼﯿﺮﯾﮏ ﭼﯿﺮﯾﮏ ﭼﯿﺮﯾﮏ”
ﺑﺎ کفش ﭘﺎﺷﻨﻪ ﺑﻠﻨﺪ ﺑﺪﻭﻭﻩ ﺑﯿﺎﺩ ﭘﯿﺸﻢ ﺑﮕﻪ آه ﺧﺪﺍی ﻣﻦ !
ﺗﻮ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻣﻨﻮ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺰﺍﺭﯼ …
ﻣﻨﻢ ﺑﻬﺶ ﺑﮕﻢ ﺩﯾﮕﻪ ﺩﯾﺮﻩ و بعدش ﺩﻭﺗﺎ ﺳﺮﻓﻪ ﮐﻨﻢ و ﺑﻤﯿﺮﻡ …
ﺩﺧﺘﺮﻩ ﻫﻢ ﺍﺯ ﻧﺒﻮﺩ ﻣﻦ ﺧﻮﺩﮐﺸﯽ ﮐﻨﻪ !!!
ﯾﻪ ﺩﺳﻤﺎﻝ ﺑﺪﯾﻦ ﺍﺷﮑﻢ ﺩﺭﺍﻭﻣﺪ…
.
.
.
یکی از فانتزیام اینه که توی کوهستان ویلا داشته باشم،
یه حموم داشته باشه که سقفش از شیشه باشه،
تازه برف پاک کن هم داشته باشه !
منم وقتی برف میاد برم زیر دوش دراز بکشم !
بعد چندتا قورباغه ، از این سبزا ، از اون بالا منو نیگا کنن !
.
.
.
یکی از فانتزیام اینه که مامانم داره سیب زمینی سرخ میکنه،
بعد من یواشکی میام تو آشپزخونه یهو در حالی که کفگیر دستشه
بر میگرده سمت من، منم کرک و پرم میریزه
بعد یهو لبخند بهم میزنه و میگه:
“بیا سیب زمینی سرخ کرده واسه تو درستکردم پسرم،
بیا نیازی نیست بترسی همه ش واسه تو”
اصن دیگه اشک شوق تو چشمام جمع شده
.
.
.
یکی از فانتزیام اینه که یه پیرمرد پولدار تصادف کنه
و من برسونمش بیمارستان و نجاتش بدم ،
اونم با بچه هاش مشکل داشته باشه و تمام زندگیشو به نام من بزنه و بمیره ؛
وقتی بچه هاش منو پیدا میکنن که پولارو بگیرن ،
همه پولارو بندازم جلوشون بگم بردارید نامردها ،
اونی که با ارزش بود پدرتون بود …
.
.
.
یکی از فانتزیام اینه که ازدواج کنم ، بچه دار شیم ،
بچمون دختر باشه ، اسمشو بذاریم گیتا ،
بعد با زنم دعوا کنم
و جول و پلاسش رو که خواست جمع کنه بره خونه باباش بهش بگم :
هرچی میخوای ببری ببر ، فقط گیتارو با خودت نبر !!!
.
.
.
یکی از فانتزیام اینه روز آخر ترم که نشستـم سر کلاس
استاد موقعی که داره حضور غیاب میکنه
اسمِ منو بخونه بعد با صدای پر از درد و خسته بگم: “حاضر”
بعد استاد بگه آقا شما ۷ جلسه غیبت داشتی
حذفی این درس و ایشاا… ترم بعد،
بعد بلند شم و استاد و نگاه کنم همینجوری که کلاس رفته تو سکوت
آروم آروم برم سمت استاد …
بعد که رسیدم جلوی استاد بگم:
ببین! منو از حذف کردن میترسونی ؟
بعد محکم بکوبم رو میز داد بزنم دِ لعنتی حرف بزن…
منو از حذف کردن میترسونی ؟
بعد بچه ها میان جدام کنن منو از استاد دور کنن
همینجوری که دارم از کلاس میرم بیرون داد میزنم :
برو از خدا بترس …
من چیزی واسه از دست دادن ندارم …
من زندگیم و باختم لعنتی …
بعد همینطوری که همه کپ کردن یه کلّه محکم میکوبم به در
بعدش در خورد میشه بعد من خـــونی و مـــالـی از کلاس میرم بیرون
بعد اصغر فرهادی میگه کــــات … آفرین پسر آفرین
بعد میـــاد جلو صورتم و میبوسه من میگم مخلصیم عمو اصغر…
کاری بود که بر میومد دیگه همه تشویق ســـوت اصن یه حــالی
میده … من یه همچین توهمـــایـی میزنم یعنی …
.
.
.
یکی از فانتزیام اینه که
تو محلمون ۱۰ تا پسر غریبه به دختر همسایمون تیکه بندازن
یهو غیرتی بشم کله کنم برم براشون ، ۱۰ تا شونو لت و پار کنم
و بعد بشون بگم ” خودتون خواستین من دعــــــوا نداشتم ”
بعد دختر همسایه این صحنه رو ببینه کف و تف قاطی کنه
تا میخواد بیاد سمتم که ازم قدردانی کنه
یهو مادرش با چادر گُل گُلی از خونه بیاد بیرون
و ببینه ۱۰ نفر پاره پوره رو زمین دارن خاک میخورن ،
متوجه جریان میشه و با یه حالت بغض آلود بیاد سمتم بگه داماد من…
من : بله مادر
بگه : من همیشه آرزو داشتم همچین پسر رخشی داشتم
من: ولی مادرم تو همیشه به چشم یه پسر بد منو نگاه میکردی ،
تو همیشه یه کاری میکردی که آمارم پیش بقیه همسایه ها خراب باشه ،
تو به من تهمت میزدی ( با صدای آلن دلون )
یهو صدای کف زدن به گوشم میرسه ،
برگردم ببینم ۲۴۹ نفر دارن برام کف میزنن
بخاطر جان فدایی و دیالوگ زیبام!
بعد یهو ببینم یه افق داره از سمت راستم میاد ،
دوست داشتم بیشتر دیالوگ بگم که همسایه ها بیشتر کف بزنن
ولی مجبور شدم تا افق نرفته توش محو بشم
یارو زبونش میگرفته،
میره داروخونه می گه: آقا دیب داری؟
کارمند داروخونه می گه:
دیب دیگه چیه؟
یارو جواب می ده: دیب
دیگه. این ورش دیب داره، اون ورش دیب داره.
کارمنده می گه: والا ما
تا حالا دیب نشنیدیم. چی هست این دیب؟
یارو می گه: بابا دیب،
دیب!
طرف میبینه نمی فهمه،
می ره به رئیس داروخونه می گه.
اون میآد می پرسه: چی
میخوای عزیزم؟
یارو می گه: دیب!
رئیس می پرسه: دیب دیگه
چیه؟
یارو می گه: بابا دیب
دیگه. این ورش دیب داره، اون ورش دیب داره.
رئیس داروخونه می گه:
تو مطمئنی که اسمش دیبه؟
یارو می گه: آره بابا.
خنده بازار
خودم دائم مصرف دارم. شما نمیدونید دیب چیه؟
رئیس هم هر کاری میکنه،
نمی تونه سر در بیاره و کلافه می شه.
یکی از کارمندای داروخونه
میآد جلو و می گه: یکی از بچههای داروخونه مثل همین آقا زبونش میگیره.
فکر کنم بفهمه
این چی میخواد. اما الان شیفتش نیست.
رئیس داروخونه که خیلی
مشتاق شده بود بفهمه دیب چیه، گفت: اشکال نداره. یکی بره دنبالش، سریع
برش داره بیارتش.
میرن اون کارمنده رو
میارن. وقتی می رسه، از یارو میپرسه: چی می خوای؟
یارو می گه: دیب!
کارمنده می گه: دیب؟
یارو: آره.
بهترین مطالب خنده دار
کارمنه می گه: که این
ورش دیب داره، اون ورش دیب داره؟
یارو میگه: آره،
همونه.
کارمند میگه: داریم! چطور
نفهمیدن تو چی می خوای!؟
همه خیلی خوشحال شدن که
بالاخره فهمیدن یارو چی می خواد. کارمنده سریع می ره توی انبار و دیب رو میذاره توی
یه کیسه نایلون مشکی و میاره می ده به یارو و اونم می ره پی کارش.
همه جمع می شن دور اون
کارمند و با کنجکاوی میپرسن: چی میخواست این؟
کارمنده می گه: دیب!
میپرسن: دیب؟ دیب دیگه
چیه؟
می گه: بابا همون که این
ورش دیب داره، اون ورش دیب داره!
رئیس شاکی می شه و می
گه: اینجوری فایده نداره. برو یه دونه دیب ور دار بیار ببینیم دیب چیه؟
کارمنده می گه: تموم شد.
آخرین دیب رو دادم به این بابا رفت!
.
.
.
*دلم خنک شد، آخر نفهمیدین دیب چیه*
من تقریباً تو دستشویی نشسته بودم که از دستشویی کناری صدایی شنیدم که گفت؛
سلام حالت خوبه؟
من اصلاً عادت ندارم که تو دستشویی مردانه هر کی رو که پیدا کردم شروع کنم
به حرف زدن باهاش، اما نمی دونم اون روز چِم شده بود که پاسخ واقعاً خجالت
آوری دادم؛
- حالم خیلی خیلی توپه.
بعدش اون آقاهه پرسید؛
- خوب چه خبر؟ چه کار می خوای بکنی؟
با خودم گفتم، این دیگه چه سؤالی بود؟ اون موقع فکرم عجیب ریخت به هم برا ی همین گفتم؛
- اُه منم مثل خودت فقط داشتم از اینجا می گذشتم..
خنده بازار
وقتی سؤال بعدیشو شنیدم، دیدم که اوضاع داره یه جورایی ناجور میشه، به هر ترفند بود خواستم سریع قضیه رو تموم کنم؛
- منم می تونم بیام طرفت؟
آره سؤال یکمی برام سنگین بود. با خودم فکر کردم که اگه مؤدب باشم و با حفظ
احترام صحبتمون رو تموم کنم، مناسب تره، بخاطر همین بهش گفتم؛
- نه الآن یکم سرم شلوغه!!!
یک دفعه صدای عصبی فردی رو شنیدم که گفت :
- ببین. من بعداً باهات تماس می گیرم. یه ا ح م ق ی داخل دستشویی بغلی همش داره به همه سؤال های من جواب ميده.
سه تا زن انگلیسی ، فرانسوی و ایرانی با هم قرار میزارن که اعتصاب کنن و دیگه کارای خونه رو نکنن تا شوهراشون ادب بشن و بعد از یک هفته نتیجه کارو بهم بگن !
بعد از انجام این کار دور هم جمع شدن ، زن فرانسوی گفت : به شوهرم گفتم که من دیگه خسته شدم بنابراین نه نظافت منزل، نه آشپزی ، نه اتو و نه . . . خلاصه از اینجور کارا دیگه بریدم .
خودت یه فکری بکن من که دیگه نیستم یعنی بریدم !
روز بعد خبری نشد ، روز بعدش هم همینطور .
روز سوم اوضاع عوض شد، شوهرم صبحانه را درست کرده بود و آورد تو رختخواب من هم هنوز خواب بودم ، وقتی بیدار شدم رفته بود .
زن انگلیسی گفت : من هم مثل فرانسوی همونا را گفتم و رفتم کنار .
روز اول و دوم خبری نشد ولی روز سوم دیدم شوهرم لیست خرید و کاملا تهیه کرده بود ، خونه رو تمیز کرد و گفت کاری نداری عزیزم منو بوسید و رفت .
زن ایرانی گفت : من هم عین شما همونا رو به شوهرم گفتم !
اما روز اول چیزی ندیدم !
روز دوم هم چیزی ندیدم !
روز سوم هم چیزی ندیدم !
شکر خدا روز چهارم یه کمی تونستم با چشم چپم ببینم !
یک روز یک زن و مرد ماشینشون با هم تصادف ناجوري می کنه. بطوریکه ماشین هردوشون بشدت آسیب میبینه. ولی هردوشون بطرز معجزه آسایی جون سالم بدر می برن.
وقتی که هر دو از ماشینشون که حالا تبدیل به آهن قراضه شده بیرون میان، رانندهء خانم بر میگرده میگه:
- آه چه جالب شما مرد هستید!…. ببینید چه به روز ماشینامون اومده! همه چیز داغون شده ولی ما سالم هستیم! این باید نشونه ای از طرف خدا باشه که اینطوری با هم ملاقات کنیم و ارتباط مشترکی رو با صلح و صفا آغاز کنیم!
مرد با هیجان پاسخ میگه:
- اوه … “بله کاملا” …با شما موافقم این باید نشونه ای از طرف خدا باشه!
بعد اون خانم زيبا ادامه می ده و می گه:
- ببین یک معجزه دیگه! ماشین من کاملن داغون شده ولی این شیشه مشروب سالمه. مطمئنن خدا خواسته که این شیشه مشروب سالم بمونه تا ما این تصادف خوش یمن كه مي تونه شروع جريانات خيلي جالبي باشه رو جشن بگیریم!
و بعد خانم زيبا با لوندي بطری رو به مرد میده.
مرد سرش رو به علامت تصدیق تکان میده و در حاليكه زير چشمي اندام خانم زيبا رو ديد مي زنه درب بطری رو باز می کنه و نصف شیشه مشروب رو می نوشه و بطری رو برمی گردونه به زن.
زن درب بطری رو می بنده و شیشه رو برمی گردونه به مرد.
مرد می گه شما نمی نوشید؟!
زن لبخند شيطنت آميزي مي زنه در جواب می گه:
- نه عزيزم ، فکر می کنم الان بهتره منتظر پلیس باشيم !!!
چندسال پیش یک روز …
چندسال پیش یک روز جلوی تلویزیون دراز کشیده بودم، فوتبال نگاه می کردم و تخمه می خوردم.
ناگهان پدرو مادر و آبجی بزرگ و خان داداش سرم هوار شدند و فریاد زدند که:« ای عزب! ناقص! بدبخت! بی عرضه! بی مسئولیت! پاشو برو زن بگیر ».
رفتم خواستگاری ؛ دختر پرسید: « مدرک تحصیلی ات چیست »؟ گفتم:« دیپلم تمام »!
گفت:« بی سواد! امل! بی کلاس!پاشوبرو دانشگاه ».
رفتم چهار سال دانشگاه لیسانس گرفتم ……برگشتم؛ رفتم خواستگاری؛ پدر دختر پرسید:« خدمت رفته ای »؟
گفتم:« هنوز نه »؛ گفت:« مردنشده نامرد! بزدل! ترسو! سوسول! بچه ننه! پاشو برو سربازی ».
رفتم دو سال خدمت سربازی را انجام دادم برگشتم؛ رفتم خواستگاری؛ مادر دختر پرسید:« شغلت چیست »؟
گفتم: « فعلا کار گیر نیاوردم »؛ گفت:« بی کار! بی عار! انگل اجتماع! علاف! پاشو برو سر کار ».
رفتم کار پیدا کنم؛ گفتند:« سابقه کار می خواهیم »؛ رفتم سابقه کار جور کنم؛ گفتند:« باید کار کرده باشی تا سابقه کار بدهیم ».
دوباره رفتم کار کنم؛ گفتند: « باید سابقه کار داشته باشی تا کار بدهیم».
برگشتم؛ رفتم خواستگاری؛ گفتم: « رفتم کار کنم گفتند سابقه کار، رفتم سابقه کار جور کنم گفتند باید کار کرده باشی ». گفتند:« برو جایی که سابقه کار نخواهد ».
رفتم جایی که سابقه کار نخواستند. گفتند:« باید متاهل باشی ».
برگشتم؛ رفتم خواستگاری؛ گفتم:« رفتم جایی که سابقه کار نخواستندگفتند باید متاهل باشی ».
گفتند:« باید کار داشته باشی تا بگذاریم متاهل شوی ».
رفتم؛ گفتم:«باید کار داشته باشم تا متاهل بشوم».
گفتند:« باید متاهل باشی تا به توکار بدهیم ».
برگشتم؛ رفتم نیم کیلو تخمه خریدم دوباره دراز کشیدم جلوی تلویزیون و فوتبال نگاه کردم!
———————————————————————————
کـِشِ شلوار
یارو نشسته بوده پشت بنز آخرین سیستم، داشته صد و هشتاد تا تو اتوبان میرفته،
یهو میبینه یک موتور گازی ازش جلو زد!
خیلی شاکی میشه، پا رو میگذاره رو گاز، با سرعت دویست از بغل موتوره رد میشه.
یک مدت واسه خودش خوش و خرم میره، یهو میبینه متور گازیه غیییییژ ازش جلو زد!
دیگه پاک قاطی می کنه با دویست و چهل تا از موتوره جلو میزنه.
همینجور داشته با آخرین سرعت میرفته، یهو میبینه، موتور گازیه مثل تیر از بغلش رد شد!!
طرف کم میاره، میزنه کنار به موتوریه هم علامت میده . خلاصه دوتایی وامیستن کنار اتوبان، یارو پیاده میشه، میره جلو موتوریه، میگه: آقا ! من مخلصتم، فقط بگو چطور با این موتور گازی روی ما رو کم کردی؟!
موتوریه با رنگ پریده، نفس زنان میگه :
والله … داداش… خدا پدرت رو بیامرزه وایستادی!…کش شلوارم گیر کرده به آیینه بغلت!
نتیجه اخلاقی
اگه می بینید بعضی ها در کمال بی استعدادی پیشرفت های قابل ملاحظه ای دارند
ببینید کش شلوارشان! به کدام مدیر گیر کرده…!
———————————————————————————
حکایت زندگی ما
موشی در خانه صاحب مزرعه تله موش دید !
به مرغ و گوسفند و گاو خبر داد .
همه گفتند : تله موش مشکل توست به ما ربطی ندارد !
ماری در تله افتاد و زن مزرعه دار را گزید !
… … از مرغ برایش سوپ درست کردند !
گوسفند را برای عیادت کنندگان سر بریدند !
گاو را برای مراسم ترحیم کشتند .
و در این مدت موش از سوراخ دیوار نگاه می کرد و به مشکلی که به دیگران ربط نداشت فکر میکرد
و تا آفریقایی با یه نفر سومی وسط بیایون بودن در همین حال و هوا بودن که یدفعه آفریقایی یه چراغ جادو پیدا می کنه.
بعد غوله می یاد بیرون و به آفرقایی میگه یه آرزو کن.
آفریقایی میگه: منو سفید کن.
تا اینو میگه سومی میزنه زیر خنده آفریقایی میگه: چیه برای چی میخندی؟
سومی گفت: همینجوری.
بعد غوله به آفریقایی دومیه گفت: تو چی می خوای؟
آفریقایی گفت: منم سفید کن .
دوباره سومی میزنه زیر خنده .
آفریقایی گفت برای چی میخندی؟
سومی باز گفت: همینجوری.
نوبت سومی میشه. غوله ازش می پرسه: تو چی می خوای .
سومی میگه: این دوتا رو سیاه کن.
*****************************************
هنگام سحر، خروسی بالای درخت شروع به خواندن کرد و روباهی که از آن حوالی می گذشت به او نزدیک شد.
روباه گفت: تو که به این خوبی اذان می گویی، بیا پایین ب هم به جماعت نماز بخوانیم.
خروس گفت: من فقط مؤذن هستم و پیشنماز پای درخت خوابیده و به شیری که آنجا خوابیده بود، اشاره کرد.
شیر به غرش آمد و روباه پا به فرار گذاشت.
خروس گفت مگر نمی خواستی نماز بخوانیم؟ پس کجا می روی؟
روباه پاسخ داد: می روم تجدید وضو می کنم و برمی گردم!
*********************************************
قاضی دادگاه، آدم شیادی که مال مردم را بالا می کشید محکوم کرد که روی الاغ سوار کنند و در همه جای شهر بگردانند و جار بزنند که او آدم کلاشی است و کسی به او پول ندهد.
در پایان روز صاحب الاغ از او کرایه خواست.
یارو با پوزخند گفت: مرد حسابی! خودت از صبح تا حالا داری فریاد می زنی که من پول مردم را بالا می کشم، حالا با چه امیدی از بنده کرایه الاغت را مطالبه می کنی؟!
*********************************************
شخصی که خیلی ادعای پهلوانی می کرد رفته بود خون بده. وقتی کیسه خون را آوردند که خونش را بگیرند.
به پرستار گفت: آبجی! کیسه چیه؟ لوله بیار که به همه خون برسه.
ولی بعد از اینکه یک کیسه خون داد از حال رفت و ۴ تا کیسه خون بهش زدند تا به هوش بیاد.
وقتی به هوش آمد، بدون اینکه به روی خودش بیاره به پرستار گفت: دیگه کسی خون نمیخواد؟!
*********************************************
می گویند یک روز جرج بوش با لباس غواصی به عمق ۲۰۰ متری اقیانوس رفته بود.
یک کوسه به طرفش آمد و از او پرسید: ببخشید! شما آقای بوش رئیس جمهور آمریکا هستید؟
بوش با تعجب پاسخ داد: آره، ولی تو از کجا مرا شناختی؟
کوسه خندید و گفت: آخه دیدم به جای کپسول اکسیژن، کپسول آتش نشانی به پشتت بسته ای!!
*********************************************
به شخصی گفتند: زود باش زود باش جشن عروسی شروع شده.
گفت: به من چه؟
به او گفتند: عروسی پسر خودت است.
طرف به یارو گفت: پس به تو چه؟!
*********************************************
وقتی خیلی کوچک بودم اولین خانواده ای که در محلمان تلفن خرید ما بودیم . هنوز جعبه ی قدیمی و
گوشی سیاه و براق تلفن که به دیوار وصل شده بود را به خاطر دارم . هر وقت که مادرم تلفنی حرف می
زد می ایستادم و گوش می کردم . بعد از مدتی کشف کردم که موجود عجیبی در این جعبه ی جادویی
زندگی می کند که همه چیز را می داند . اسم این موجود "اطلاعات لطفا" بود و به همه سوالها پاسخ می
داد . ساعت درست را می دانست و شماره تلفن هر کسی را به سرعت پیدا می کرد .
بار اولی که با این موجود عجیب رابطه برقرار کردم روزی بود که مادرم به دیدن همسایه مان رفته بود .
در زیر زمین با وسایل نجاری پدرم بازی می کردم که با چکش کوبیدم روی انگشتم . دستم خیلی درد
گرفته بود ولی انگار گریه کردن فایده ای نداشت چون کسی در خانه نبود که دلداریم دهد .
انگشتم را کرده بودم در دهانم و همانطور که می مکیدمش دور خانه راه می رفتم تا اینکه به راه پله
رسیدم و چشمم به تلفن افتاد ! فوری رفتم و یک چهار پایه آوردم و رفتم رویش ایستادم . گوشی تلفن را
برداشتم و در دهنی تلفن که روی جعبه بالا سرم بود گفتم : "اطلاعات لطفا"
صدای وصل شدن آمد بعد صدای واضح و آرام در گوشی گفت : "اطلاعات"
-انگشتم درد گرفته ............ حالا که یکی بود حرفهایم را بشنود اشکهایم سرازیر شد .
-مامانت خانه نیست ؟
-هیچکس خانه نیست .
-خونریزی داری ؟
- نه با چکش کوبیدم روی انگشتم و حالا خیلی درد دارم .
-دستت به جایخی می رسد ؟
-می توانم درش را باز کنم .
-برو یک تکه یخ بردار و روی انگشتت نگه دار .
یک روز دیگر به "اطلاعات لطفا" زنگ زدم .
صدایی که دیگر برایم غریبه نبود گفت : اطلاعات
پرسیدم : "تعمیر" را چطور می نویسند ؟ و او جوابم را داد .
بعد از آن روز برای همه سوالهایم با "اطلاعات لطفا" تماس می گرفتم .
سوالهای جغرافیم را از او می پرسیدم و او بود که به من می گفت آمازون کجاست .سوالهای ریاضی و
علومم را بلد بود جواب بدهد . او به من گفت که باید به قناریم که تازه از پارک گرفته ام دانه بدهم .
روزی که قناریم مرد با اطلاعات تماس گرفتم و داستان غم انگیز را برایش تعریف کردم . او در سکوت به
من گوش کرد و بعد حرفهایی را زد که عموما بزرکترها برای دلداری از بچه ها می گویند . ولی من راضی نشدم .
پرسیدم : چرا پرنده های زیبا که خیلی هم قشنگ آواز می خوانند و خانه ها را پر از شادی می کنند
عاقبتشان این است که به یک مشت پر در گوشه ی قفس تبدیل شوند ؟
فکر میکنم که عمق درد و احساس مرا فهمید چون که گفت : عزیزم همیشه به خاطر داشته باش که دنیای
دیگری هم هست که میشود در آن آواز خواند و من حس کردم که حالم بهتر شد .
وقتی که نه ساله شدم از آن شهر کوچک رفتیم . دلم خیلی برای دوستم تنگ شد "اطلاعات لطفا" متعلق
به آن جعبه چوبی قدیمی بر روی دیوار بود و من حتی به فکرم نمی رسید که تلفن زیبای خانه جدیدمان را امتحان کنم .
وقتی بزرگتر و بزرگتر می شدم ، خاطرات بچگی ام را همیشه دوره می کردم . در لحظاتی از عمرم که با
شک و دودلی و هراس درگیر می شدم ، یادم ما آمد که در بچگی چقدر احساس امنیت می کردم . احساس
می کردم که "اطلاعات لطفا" چقدر مهربان و صبور بود که وقت و نیرویش را صرف یک پسر بچه می کرد .
سالها بعد وقتی شهرم را برای رفتن به دانشگاه ترک می کردم هواپیمایمان در وسط راه ، جایی نزدیک به
شهر کوچک سابق من توقف کرد . نا خود آگاه تلفن را برداشتم و به شهر کوچکم زنگ زدم :
"اطلاعات لطفا"
صدای واضح و آرامی که به خوبی می شناختمش پاسخ داد : اطلاعات
نا خود آگاه گفتم : می شود بگویید "تعمیر" را چگونه می نویسند؟
سکوتی طولانی حاکم شد و بعد صدای آرامش را شنیدم که گفت : "فکر می کنم تا حالا انگشتت خوب شده
. خندیدم و گفتم : پس خودت هستی ، می دانی چقدر آن روزها برایم مهم بودی ؟
گفت : تو هم میدانی تماسهایت چقدر برایم مهم بود؟ هیچوقت بچه ای نداشتم و همیشه منتظر تماسهایت بودم .
به او گفتم که در این مدت چقدر به فکرش بودم و پرسیدم آیا می توانم هر بار به اینجا می آیم با او تماس بگیرم .
گفت : لطفا این کار را بکن ، بگو می خواهی با ماری صحبت کنی .
سه ماه بعد من دوباره آنجا بودم یک صدای نا آشنا پاسخ داد : اطلاعات
گفتم : می خواهم با ماری صحبت کنم
-دوستش هستید ؟
-بله بک دوست بسیار قدیمی
- متاسفم ماری مدتی نیمه وقت کار می کرد چون سخت بیمار بود . متاسفانه یک ماه پیش در گذشت .
قبل از اینکه حرفی بزنم . گفت : صبر کنید ماری برای شما پیغامی گذاشته . یادداشتش کرد که اگر شما
زنگ زدید برایتان بخوانم . بگذارید بخوانمش
صدای خش خش کاغذی آمد و بعد صدای نا آشنا خواند :
به او بگو که دنیای دیگری هم هست که می شود در آن آواز خواند ........ خودش منظورم را می فهمد .
تشکر کردم و قطع کردم . منظورش را می دانستم .
نظرت در مورد این داستان چیه عزیزم؟؟؟؟؟
سختی تحریم را من و تو خوب درک نکردیم
آن پدری درک کرد که دختر 19 ساله اش سرطان حنجره گرفت
آمپول 130 هزار تومانی شد 380 هزار تومان و پدری کارمند که حقوقش تنها 30 هزارتومان افزایش داشت!
من و تو تحریم را درک نکردیم
پدری که کارگر بود و بیکار شد مجبور شد مسافرکشی کند ولی دید پراید 16 میلیون شده درک کرد!
من و تو فقط فهمیدم کامپیوتر , گوشی , لباس های برند , ماشین های خارجی گران شده
ولی آن های که مریض داشتند کمرشان را تحریم شکاند!
ولی باز هستند انسان های که دم از آزادی و روشن فکری , سیاست میزنند ولی میگوییند انرژی هسته حق مردم ایران است!
تعداد صفحات : 4